«حافظهی مادرم ضعیف شده بود. ماههای آخر عمرش غرق در دنیای کودکی شده بود. ناگهان دخترکی میشد و کمی بعد نوعروسی ترسان. مادرم رازهای سربهمهرش را برایم فاش میکرد، درددل میکرد، از مردهها و زندهها یاد میکرد و من حیرتزده به آن کالبد و روح و حافظهی روبهپایان نگاه میکردم. عشق فرزندی، عشقی ...
«خاموش و بیحرکت، به نقطهی پایان زخمهایش مینگرد. میگوید: “پدر، خشونت فقط یک اسم دارد و آن خشونت است!”» اینجا در جزیرهی موریس، پزشک پیری در بستر مرگ است و نوه و دخترش بر بالین او حاضرند. اینکه آنها از نزدیکشدن مرگ پیرمرد ناراحتاند یا نه، بستگی به عمق زخمی دارد که خشونت بر ...
دیکتاتور برای دوامآوردن به ابزاری بیش از ایجاد رعب و وحشت در دل مردمان نیاز دارد؛ او دوام نمیآورد مگر با ایجاد وحشت همراه با ستایش بیقیدوشرط. دیکتاتورهای دنیای امروز بدون ایجاد توهم پایگاه مردمی، بدون هورا کشیدنهای طرفداران مسخشدهی وحشتزده امیدی به ماندن ندارند. قرن بیستم شاهد تشویق ...
جهل، چه فعالانه باشد و چه منفعلانه، آگاهانه یا ناآگاهانه، همیشه بخشی از شرایط بشری بوده است. چیزی که در دنیای پساحقیقت و پساصنعتی ما رخ داده، این است که ما اغلب مقهور جریان مداوم اطلاعات و سوءاطلاعات میشویم. گاهی به نظر میرسد تمییز دادن حقیقت از دروغ محال است و در نتیجه ایدهی تخصص پس زده میشود ...
جاسوس اولشخص در غرب آمریکا شروع میشود، از ایوان خانهای در کنتاکی و از زبان نویسندهای در حال مرگ. او خودش را زیر نظر گرفته، خودش را که بدنی گرفتار شده است در بیماری، اغلب نشسته بر صندلی و مشغولِ سروساماندادن به آخرین افکاری که از ذهنش میگذرد. راوی داستان نامی ندارد، ولی از روی برخی شباهتها ...
تعمیر زندگان داستان ۲۴ ساعت از زندگی تمام افرادی است که بعد از مرگ مغزی سیمُن بهنحوی درگیر او میشوند. پدر و مادرش، جراحان، پزشکها و پرستاران بیمارستان، بیماری که به قلب او نیاز دارد، خانوادهی آن بیمار و پزشکان بخش اهدای عضو. دُکرانگال متخصص ترسیم نومیدی و پریشانحالی آدمی است. چیزی که بر ...
داستان آنجا که دیگر دلیلی نیست گفتوگویی خیالیست بین یک مادر و پسر شانزدهسالهاش بعد از خودکشیِ او. کتاب در چند فصلِ کوتاه گرد آمده و هر فصل با جملهای شروع میشود که عموماً آغاز گفتوگوهای روزمره است: «امروز چطوری؟»، «دیروز کدوحلوایی پختم»، «دوستت نامه نوشته» و بعد باقی گفتوگو که در هرجایی ...
«هر عشقی، در درازمدت، نیازمند کسی است که ببیندش و تصدیقش کند و بر آن صحه بگذارد، اگرنه ممکن است اصلاً عشق نباشد. بدون نگاه او ما در خطر بودیم.» چه میشود اگر بزرگترین شاهد یک عشق بمیرد؟ در این کتاب، جوردانو عشق و مرگ را از منظر کسی که زنده مانده رودرروی هم میگذارد: یکسو خاطرات بازمانده است و سوی ...
سبد خرید شما خالی است.