هفت روز مانده به چهلسالگی پیمان؛ هفت روز برای گریز از نفرینی موروثی که گریبان مردان خاندان زمانی را میگیرد... شفانامه را مهناز داده بود به جهانگیر و او هم داشت دقیق و محتاط صفحهبهصفحهاش را نگاه میکرد، و اولبارش بود که داشت متن نسخهی خطیِ گرانقیمتِ معاملی را میخواند، میخواند تا بفهمد، ...
جنگها به پایان میرسند و سربازها به خانههاشان برمیگردند، ولی جنگ برای هزاران انسان معمولیِ دو طرف مرز هیچوقت تمام نمیشود. آفاق و ثریا، دو شخصیت داستانی سما بابایی، دو زن از آن هزاران انسان هستند که بعد از سالها، سرنوشت کنار هم قرارشان داده است، دو زن از دو دنیای متفاوت؛ هر دو با ...
دو زوجی که با هم دوستاند، تصمیم میگیرند برای تعطیلات نوروز ۱۳۹۷ بروند سفر و بزنند به دل کویر. پیمان و آزاده نسبت دوری هم با هم دارند، بااینحال هیچکدام از مشکلات دیگری خبر ندارد و نمیداند چه حسوحالی وادارش کرده تن به این سفر بدهد. آنها قبلاً هم با هم سفر رفته بودند اما این بار کویر برایشان ...
خانوادهی مسعود در آخرین خانهی مسکونی نزدیک حرم زندگی میکنند، در محاصرهی هتلهای پرطبقه و چندستاره، وسط اسکلتهای فلزی پاساژهای درحالساخت. خیلیها چشمشان دنبال خانهی آنهاست، که این یکی را هم بخرند و بکوبندش. اما ظاهراً خراب کردن این مِلک ساده نیست: بهخاطر آن قبر وسط حیاط، بهخاطر همان ...
چگونه میتوان هستی را در کنار نیستی معنا کرد؟ باستانشناس ایرانی ساکن آلمان خاطرات گذشتهاش را مرور می کند، خاطراتی که همراه است با درد فقدان، مهاجرت، جای خالی آدمها و بیش از همه اندوه مرگ فرنگیس. خاطرهی کافهها، گالریها، کلاسهای درس دانشگاه و آنچه در زمان حال و حتی در همسایگی او ...
روایتی دستاول از روزهای سقوط کابل در اسد (مرداد) ۱۴۰۰، روایتی از درون یک نهاد کمکرسان آلمانی در کابل با کارمندان افغان و مدیران غربیاش؛ قصهی مهدی، صفاکاری (نظافتچی) که در خانهاش کلکسیونی از اعضای بدنهای منفجرشده دارد، قطعههایی که از خیابانهای دشت برچی به غنیمت برده، و میخواهد آنچه را که ...
یک وکیل جوانِ آرمانگرا به نام سینا که با دلبستن به رؤیای تحقق «عدالت» رشتهی حقوق را انتخاب کرده، در نخستین پروندهاش درگیر گرهگشایی از یک قتل میشود. یکی از همکلاسیهای سابقش به قتل رسیده و او قرار است از دختری که متهمِ اصلی این پرونده است، دفاع کند. او اما تصوری از پیچیدگیها و روابطی که پشتِ ...
ثریا با آخرین فرزندش بهزاد، در یکی از محلات قدیمی سمنان در خانهباغی زندگی میکند. وضع اقتصادی او و فرزندانش متوسط است اما براساس گذشتهی سرمایهداری خانوادگیاش این جمله از زبانش نمیافتد: «یک زمانی نصف سمنان مال ما بوده.» در اواخر آذر 1385 ساعاتی پیش از مرگش متوجه میشود هنوز میتواند روی زمینها ...
بهار رفته. عماد وانمود میکند غیبشدن بهار اهمیتی ندارد. اما عمادِ بیبهار، موجودی طعنهزن و شیدا شده که فقط برای رفیق صمیمیاش، بهرام، قابلتحمل است. عماد و بهرام برای فروش یک کتاب خطی، دربهدر دنبال دلال و خریدار هستند اما قصد عماد از این جستوجوی شهریِ پراتفاق، پیداکردن ردی از بهار ...
محبوبه که جذب فعالیتهای چریکی علیه حکومت محمدرضا پهلوی شده، با لورفتن خانهی تیمیشان مجبور به فرار میشود و سر از خانوادهای فقیر و محلهای عجیبوغریب درمیآورد؛ زندگی چندروزهی محبوبه در کنار خانوادهی آفاق تجربهای عجیب است: با آنها به کابارهای نزدیک شهرنو میرود، دزدی و باجگیری خانواده و ...
سبد خرید شما خالی است.