بهار رفته. عماد وانمود میکند غیبشدن بهار اهمیتی ندارد. اما عمادِ بیبهار، موجودی طعنهزن و شیدا شده که فقط برای رفیق صمیمیاش، بهرام، قابلتحمل است. عماد و بهرام برای فروش یک کتاب خطی، دربهدر دنبال دلال و خریدار هستند اما قصد عماد از این جستوجوی شهریِ پراتفاق، پیداکردن ردی از بهار ...
محبوبه که جذب فعالیتهای چریکی علیه حکومت محمدرضا پهلوی شده، با لورفتن خانهی تیمیشان مجبور به فرار میشود و سر از خانوادهای فقیر و محلهای عجیبوغریب درمیآورد؛ زندگی چندروزهی محبوبه در کنار خانوادهی آفاق تجربهای عجیب است: با آنها به کابارهای نزدیک شهرنو میرود، دزدی و باجگیری خانواده و ...
چرا باید کسی را کشت؟ انگیزهی قتل چیست؟ این اولین سؤالی است که در جستوجوی حقیقتِ یک جنایت باید پرسیده شود و آخرین سؤالی است که پاسخ داده میشود. تمام راز یک قتل در چرایی آن است. باقی ماجرا فقط انجام مراسم است. مراسم انتخاب مقتول، مراسم کشتن، مراسم پنهانکردن، مراسم گریختن و حتی مراسم لورفتن. ...
جنگ خصوصی چریکهای سالخورده روایت دو نسل است؛ نسل قدیمی که هیچگاه مجال التیام زخمها و تسکین بغضها و دردهایش را نیافته و نسل جدیدی که هرگز فرصت پیدا نکرده آوار سرنوشت نسل قبلی را از زندگیاش کنار بزند؛ دو نسلی که در کوششی مدام و درعینحال ناکام برای فرار از گذشتهشان هستند. هویتهایی گمشده و ...
شوکا یقین دارد زندگیاش پس از آن شب تاریک و هولناک جنگل دیگر مثل قبل نخواهد شد. او ناگهان به جهانی پرتاب میشود که در آن برپایی عدالت تنها بر دوش خود اوست. عجیب نیست که زندگی و دلبستگیهای پیشین تخریب شوند، چون او باید به دل ماجراهایی نقب بزند که در لایههای زیرزمینی و ممنوعهی شهر میگذرند. شهری ...
مقدونیه از تهران دور نیست روایت عشق، گریز و مهاجرت در میانهی انقلاب، جنگ و نسلکشی است. رمان نیره پازوکی قصهی زنی است که در اوایل دههی شصت و روزهای پرالتهاب تهران، مردی را که دوست میدارد به اجبار در حبس جا میگذارد و خود را به مقدونیه میرساند. در آن جا تلاش میکند خود را با محیط جدید تطبیق ...
شُکری که در بحبوحهی جنگ به زادگاهش بازگشته، شاهد انهدام دزفول، این شهر زیبای جنوبی و میراث باستانی آن است. او سرخورده از آرمانهای چریکی، میداند از لولهی تفنگ آزادی بیرون نمیآید، اما گویی گذشته رهایش نمیکند و باز پسرِ یعقوب است که در متن حوادث قرار میگیرد... سیامک ایثاری در رمان دوم خود، ...
سودابه و کمال و مهناز و کیومرث و رضا میروند میان کارتنخوابها، توی گالریها، کافهها، گورستان و زندان تا حرف بزنند از کارهایی که میخواهند بکنند اما نمیتوانند، از آدمهایی که نمیخواهند باشند اما هستند، از آیندهیی که یا به مهاجرت ختم میشود یا زندان، از نوشتن و نقاشیکردن و بازیگری، کارهایی ...
سبد خرید شما خالی است.