مولود قضات

نویسنده

در یک روز سرد پاییزی سال ۱۳۴۴ در بیمارستان شهربانی تهران به دنیا آمدم. گویا آن روز مصادف بود با تولد حضرت امیر و اسمم شد مولود. عاشق مدرسه و کتاب بودم. تا دوره‌ی دبستان تقریباً همه‌ی کتاب‌های قسمت کودکان کانون پرورش فکری محله‌مان را خوانده بودم و یواشکی به قسمت بزرگ‌سالان سر می‌زدم. برای من زندگی دو جریان موازی بود، یکی در رمان‌ها و قصه‌ها، نرم و سبک و سیال، و دیگری واقعیت پیش رویم، سخت و صلب و محکم، که هیچ‌کدام بی‌دیگری پیش نمی‌رفت و من تقریباً همه‌ی عمر در تلاش برای موازنه‌ی این دو و فهمش بودم و هستم.

در شانزده سالگی ازدواج کردم، این نشان ‌داد که زندگی واقعی را کمتر می‌شناسم و این موازنه در خیال غرق شده است. در سال‌های خانه‌داری، خیاطی، آشپزی و بچه‌داری درس خواندم، ۱۳۹۲ وارد دانشگاه شدم و ۱۳۹۸ ارشد جامعه‌شناسی گرفتم. می‌دانستم برای نوشتن باید چیزی بیشتر از تکنیک، استعداد، تمرکز و پشتکار داشت؛ برای نوشتن باید حرفی برای گفتن داشت که ارزش شنیدن داشته باشد. و من می‌نویسم تا به حقیقت آن کلمه، آن حرف برسم. حاصل این تکاپو انتشار کتاب دریای خاکستری در ۱۳۹۲، بر سنگفرش خیس شانزه‌لیزه در ۱۳۹۸، دو داستان کوتاه منتشرشده در دو مجموعه‌ی جداگانه و ده‌ها طرح و داستان کوتاه و بلند نیمه‌کاره یا تمام‌شده اما نامنتشر است.

چکیده‌ی این نقطه از مکاشفه‌ی من در زندگی تبدیل شد به رمان چهار سایه. این رمان داستان سفر من برای فهمیدن خود و دیگری است؛ سفری که به آغازش ناچاریم و به اتمامش ناتوان.

آثار مولود قضات در برج

مقالات

برای مولود قضات هیچ مقاله‌ای یافت نشد.

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.