ایستا و پویا

ایستا و پویا

نویسنده: 
ادونیس
اضافه به سبد خرید
سال انتشار: 1402 صحافی: جلد سخت تعداد صفحات: 1008
قیمت: ۷۲۵,۰۰۰تومان ( ۱۰٪ ):  ۶۵۲,۵۰۰تومان
شابک: 9786227280654

امروزه، نقطهی عزیمت تجدد ــ امتداد همان چیزی که پویایی نامیدهام ــ پیشفرض یک کمبود یا فقدان معرفتی در گذشته است و میخواهد این کمبود یا فقدان را یا با انتقال اندیشهای یا معرفتی از این یا آن زبان خارجی یا با ابتکار و نوآوری جبران کند. پس تجدّد برزبانآوردن سخنی است که در مردهریگ ما خبری از آن نبوده، یا به دیگر سخن، گفتن سخنی است ناشناخته و نو، از یک سو، و پذیرش نهایت‌‌نداشتن معرفت است از سوی دیگر.

نقطهی عزیمت سَلَفیگری ــ امتداد همان چیزی که ایستایی نامیدهام ــ این پیشفرض است که رسیدن به کمال معرفت مبتنی بر متن و منقولات است؛ بدین معنا که در زبانی که اوج نوآوری خود را تجربه کرده و فراتررفتن از آن اوج امکان ندارد، معنایی برای تجدّد نمیماند و بدین ترتیب، نیاز به اندیشهی دیگری و همچنین نیاز به نوآوری منتفی میشود. بر پایهی این اندیشه، تنها چیزی که جامعه بدان نیازمند است، تبدیل پیدرپیِ گذشته به امروز است.

دسته‌بندی ناداستان فلسفی

دیدگاه‌ها

هیج دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده!

دیدگاه خود را وارد کنید.

دانلود پی‌دی‌اف

بخشی از کتاب

سخن مترجم

شهرت نویسنده در ایران و حجم اثرش مترجم را از زیادهگویی در آغاز کتاب معاف میکند. پرداختن به نظریهای که نویسنده دنبال میکند و پیشفرضها و نوع نگاهش به منابع کهن مجالی گسترده میطلبد که مترجم امیدوار است ترجمهی کتاب فتح بابی برای بحث و نظر دراینباره باشد. پیش از مطالعهی کتاب، توجه به چند نکته ضروری مینماید:

1. نویسنده شاگرد پل نویا (1925-1980)، عرفانپژوه فرانسوی، است و این کتاب در اصل پایاننامهی دکترای ادونیس است که زیر نظر نویا تنظیم و با مقدمهای از او منتشر شده است. پل نویا از شاگردان و اعضای «مکتبی» در مطالعات اسلامی غرب است که با لویی ماسینیون آغاز میشود و با هانری کربن رشد و پرورش مییابد و در شاگردان وی ادامه پیدا میکند. یکی از مبانی این نحله ــ به بیانی گنگ و نارسا ــ آن است که تشیع و تصوف یک چیزند و اندیشههای باطنی یکسر برآمده از تشیعاند و تشیع اساساً وجه باطنی و عرفانیِ اسلام است؛ این نگاه، در سرتاسر کتاب، بر اندیشه و قلم ادونیس حاکم است. او همهجا تشیع را اندیشهی باطنی میخواند و ــ مانند دیگر شاگردان کربن ــ اندیشههای غالیان شیعه را اندیشهی همهی شیعیان و پیروان نخستین امامان میشمرد؛ تصوری سخت باطل که پافشاری چهرههای آکادمیکِ این نحله بر آن بهراستی شگفتآور است. در همین راستاست که مثلاً عقیده به تفویض را، که اندیشهای کاملاً غالیانه است و متکلمان و محدثان بزرگ شیعه حتی با تدوین رسالههایی به رد آن پرداختهاند، در کنار عقیده به امامت و غیبت و رجعت و ولایت و عصمت مینشاند. باز با همین نگاه است که در بیان عقاید شیعیان به نوشتههای نویسندهای شیخی استناد میکند و اینها اشتباهات بزرگی هستند که نویسنده، در سرتاسر کتاب، مرتکب شده و خواننده باید متوجهشان باشد.

2. نویسنده در بخش «روششناسی و اهداف» بر دو نکتهی مهم تأکید کرده که بازگویی آنها ضروری است: نخست اینکه «از استناد به اخباری که انگیزههای جانبداری در آنها محتمل است، خودداری کرده (جانبداری از یک شخص یا گرایش یا گروه در برابر دیگران)» و «برای همین، هر خبری را که اتفاقِنظر (اجماع) بر آن نبوده، بهخصوص اگر به دین و سیاست مربوط میشده، کنار» گذاشته و دوم اینکه «به دین نه از زاویهی مذهب که از زاویهی تأثیرش بر نظر و عمل انسان عرب و تأثیر متقابل این نظر و عمل بر آن، نگاه» انداخته است. روشن است که نویسنده در فضای تفکر اهل سنت میاندیشد و با آن سروکار دارد و طبعاً آنجا که از اتفاقِنظر سخن میگوید، سخنش ناظر به منابع اهل سنت است. در بسیاری از مسائلی که نویسنده در باب اندیشهی اسلامی از منظر اهل سنت آورده، دهها کتاب و مقاله به زبان فارسی نوشته شده و در دسترس است و موضع شیعیان دربارهی این مسائل بر اندک کسی پوشیده است. این نکته ما را از حاشیهنویسی بر تکتک مسائل بینیاز میکند. بر آنچه نویسنده در نقل نظرِ افرادِ شهرتیافته به الحاد در سنت اسلامی گفته است نیز همین روال حاکم است. این موضوعات تازگی ندارند و اهل نظر بارها به آن‌‌ها پرداختهاند.

3. در مورد اصطلاحات، لازم است به این نکته اشاره کنم که تعبیر «اصل» از مفاهیم کلیدی و پُربسامد متن است. این اصطلاح در عربی با مفهوم «الاصولیة»، به معنای بنیادگرایی، پیوند خورده است. برای حفظ این پیوند، «اصل» را به «بنیاد» ترجمه کردهایم، هرچند در مواردی سیاق بحث با تعبیر «اصل» سازگارتر است؛ درهرحال، خواننده باید توجه داشته باشد که این دو اصطلاح، در سرتاسر کتاب، به یک معنا به کار رفته است.

4. در مورد آیات قرآن، هرگاه متن عربیِ آیه محل بحث بوده، اصل عربیِ آیه را در متن آوردهایم، اما هرجا معنای آیه مدِّنظر بوده، ترجمهی آن در متن و اصل عربیاش در پانوشت آمده است. برای ترجمهی آیات از ترجمهی مرحوم استاد عبدالمحمد آیتی استفاده کردهایم، البته در مواردی با اندکی ویرایش.

5. نویسنده، در بخشهای مربوط به سنت نقد ادبی، اشعار بسیاری را شاهد میآورد. این اشعار را ترجمه کردهایم مگر در مواردی که معنای آنها در اصل بحث بیتأثیر بوده است.

اشاره

این پژوهش، در اساس، رسالهای است که برای دریافت مدرک دکترای ادبیات عرب در پژوهشگاه فرهنگ و ادبیات شرق در دانشگاه سنژوزف بیروت ارائه شده است. استاد راهنمای این پایاننامه پدرْ پل نویای یسوعی بود و در جلسهی دفاع از آن، علاوه بر وی، استادان دکتر سعید البستانی، دکتر عبدالله الدائم و دکتر أنطوان غطاس کرم حضور داشتند. در پی این جلسه، هیئت داوران به اتفاق آرا به صاحب رساله مدرک درجهی اول دکترای دولتی در ادبیات عرب اعطا کرد.

لازم میدانم از استادانی که در داوری این رساله حضور داشتند تقدیر کنم، بهخصوص بابت دیدگاههای انتقادیشان که برای من بسیار مفید بود؛ بهطور خاص استاد راهنمایم که با دانش فراوان خود که با فروتنی فراوان همراه است، و با نوآوری فراوانش که با خاموشی فراوان همراه است، در روند تولید این رساله حضور داشت.

پیشگفتار چاپ جدید

1

من «ایستا» (الثابت) را، در چهارچوب فرهنگ عربی، اینگونه تعریف میکنم: اندیشهای متنمحور که ایستایی متن را دلیل ایستایی فهم و داوری خود میگیرد و خود را بهمثابهی تنها معنای درست متن و، برایناساس، سلطهی معرفتی تحمیل میکند[1].

«پویا» (المتحول) را هم اندیشهای تعریف میکنم که یا باز برآمده از متن است، اما با تأویلی که به آن قابلیت سازگاری با واقعیت و نوشدن میبخشد، یا اساساً به سلطهی متن هیچ تن نمیدهد و بر عقل استوار میشود نه نقل.

بهلحاظ تاریخی، نه ایستا همیشه ایستا بوده و نه پویا همیشه پویایی داشته است. گاه نیز پویایی اندیشهای نه ناشی از چیزی درون آن، که بیشتر نتیجهی مخالفخوانی یا بیرون‌‌بودنش از قدرت، به هر شکلی، است.

این را هم بیفزایم که این تعریف توصیفی است و نه ارزشداورانه. واژههای «ایستا» و «پویا» فقط دو اصطلاح کاربردیاند که به نظرم با دقت و بیطرفیِ بیشتری امکان شناخت حرکت فرهنگ عربی ـ اسلامی را فراهم میکنند.

2

بنیاد مشکل معرفتیِ عربی آن است که رویکردِ قائل به ایستاییِ مبتنی بر متن در سطح دین، ادب و شعر و اندیشه را نیز بهطور کلی با دین قیاس کرد. و ازآنجاکه، به علل تاریخی، این رویکرد نمایندهی نظر سلطهی حاکم بود، فرهنگی که رواج یافت هم فرهنگ سلطه، یعنی فرهنگ ایستا، بود. اینگونه بود که در عمل، امر دینی ‌‌ــ سیاسی با امر فرهنگی پیوندی انداموار یافت و، بهطور خاص، معرفت دینی به سنجهی کلی معرفت بدل شد.

3

سخنان بسیاری هست که ایستایی و معنای آن را توضیح میدهد. به سه نمونه میپردازم که به بهترین نحو بیانگرند: اولی از طبری، دومی از ابنحزم، سومی از ابنتیمیه. این سه سخن را میتوان چکیدهی آن چیزی دانست که در نظر به ایستایی رواج یافت.

طبری معرفت را همانگونه تعریف میکند که از «تأویل[2]» و عرصهی آن سخن میگوید: «تأویل همهی آیات قرآن به سه حالت است:

1. نخست، آنچه راهی بدان نداریم و خداوند علم به آن را مخصوص خویش گردانیده و از همه خلق فروپوشانیده (مانند روح، سرنوشت).

2. دوم، آنچه خداوند دانش تأویل آن را به پیامبرش اختصاص داده و دیگر کسان امت از آن محروماند (اینها مواردی است که مردم بدان نیاز دارند، اما جز با تبیین رسول بدان راه ندارند).

3. سوم، آنچه علم بدان نزد کسانی است که زبان نزول قرآن را میشناسند و این شامل علم به تأویل عربیت و اِعراب است و جز از راه آنان (دانایان به زبان عرب) بدان راه نیست.»

میبینیم که معرفت اصول و قواعدی دارد که کسانی (و فقط کسانی) از آن باخبرند و دیگران باید این معرفت را از آنان کسب یا نقل کنند. برای همین، اگر بپرسیم کدام مفسر (عالِم) برای رسیدن به حقیقت در تأویل (علم‌‌یافتن) آنچه تفسیرشدنی است، شایستهتر است، طبری چنین پاسخ میدهد:

1. کسی که «در تأویل و تفسیر خود حجتی آشکارتر آورده باشد؛ یعنی تأویلش با «خبر» [حدیث] قطعی به رسول خدا ــ و نه دیگر افراد امتش ــ مستند شده باشد؛ خواه این قطعیت از نقل مشهور (مستفیض) به دست آمده باشد، خواه از قرینهای که به صحت آن آورده شده.»

2. کسی که «بهترین استدلال را برای آنچه معنا و تبیین کرده آورده باشد، چه دانستهی خود را از زبان گرفته باشد چه از شواهدِ برگرفته از اشعاری که بر زبان رانند یا از سخنان و واژههای شناختهشدهی آنان.»

3. کسی که «تأویل و تفسیرش با سخن صحابه و ائمهی سلف و تابعینِ خَلف و

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.