داستان انتقام

۲۲ دی ۱۴۰۰
اوکاشا اولین رمان سارا تاج‌دینی، رمانی است در ژانر انتقام. شوکا در موقعیتی قرار می‌گیرد که انگار جهان از او انتظار دارد یا خفه شود و یک گوشه بنشیند و وانمود کند هیچ اتفاقی نیفتاده یا مسیری که به زور رفته را به اراده‌ی خودش برگردد و برای غلبه بر تاریکی‌ای که جهان را احاطه کرده با تاریکی درونش روبه‌رو شود؛ این بازگشت بدون مکافات نیست. شوکا که عصبانی، خسته و تنهاست دست دراز می‌کند و در تاریکی درونش دنبال چیزی سخت می‌گردد که بتواند به آن آویزان شود. پاسخ جایی در گذشته است، وقتی شوکا در داروسته‌ای خلاف‌کار عضویت داشت. شوکا دوباره حرکت می‌کند به سمت پایین، جایی در پارک‌ها و خیابان‌های گم‌شده‌ی پایین شهر، آنجا که دلالان جوان مواد مخدر زندگی‌شان را برای یک زندگی بهتر کف دست گرفته‌اند، سراغ کسی در گذشته، تا بتواند با کمک او کمی وضعیت امروزش را مرهم بگذارد. شوکا در آنجا با انسان‌هایی تنها روبه‌رو می‌شود که درگیر بدبختی‌اند و آرزوهایی تباه‌شده دارند. در عین حال با مردانی روبه‌رو می‌شود که در منجلابِ کثافت خون روی خون تلنبار می‌کنند و مردانی با لباس رسمی که از این کثافت‌ها و خون‌ها کاسبی می‌کنند و البته مردانی شریف و آسیب‌دیده که در تلاشند تا کمی از بار اندوه دیگران بکاهند. اوکاشا در عین حال که رمانی است درباره‌ی انتقام رمانی هم هست درباره‌ی تاریخ هر فرد. اشتباهات امروز شوکا و عصبانیتش از جهان ثمره‌ی گذشته‌ایست که بر سرش هوار شده. شوکا دختریست عصبانی و تنها در شهری اندوه‌بار که از هر سوراخش تاریکی به بیرون می‌تابد. چرا باید رستگار شود؟

شخصیت‌های اصلی رمان

شوکا شخصیت اصلی رمان است و تمام اتفاقات رمان حول و حوش او رخ می‌دهند. او وکیلی جوان و موفق است که وارد رابطه‌ای اشتباه با کارفرمای متأهل خود شده و پس از اینکه مورد تجاوزی خشونت‌آمیز قرار می‌گیرد و از رابطه‌ی اشتباهش هم به شکلی تحقیرآمیز پس ‌رانده می‌شود تصمیم می‌گیرد که به هر قیمتی انتقام بگیرد. او برای این هدف در گذشته‌ی خون‌آلود و تلخی که سال‌ها از آن فرار کرده غرق می‌شود. شوکا در خانواده‌ای متلاشی بزرگ شده. زیر نظر پدری معتاد و نظامی و مادری بی‌وفا و خیانت‌پیشه. تنها همراهش در زندگی خواهرش توسکاست. برادری هم دارد که سال‌هاست از خانواده جدا شده و از ایران رفته یا بهتر است بگوییم از تاریکی فرار کرده.

کاوه مردی است بلندقد و با ابهت و ورزیده که عادت دارد با آدم‌ها با خشونت رفتار کند. انگار که همه زیردستش‌اند. شوکا در ابتدا شیفته‌ی همین رفتارهای او می‌شود. خشونتش جذبش می‌کند و با او وارد رابطه‌ای پنهانی می‌شود. کاوه هم چیزی را در درون شوکا شناسایی می‌کند که برایش جذاب است، چیزی به‌قول خودش «غیرزنانه». کاوه بعد از اتفاقی که بر سر شوکا می‌آید می‌شود هدف شماره‌ی دوی انتقام.

کیا مردی است در ظاهر آرام و متشخص با گذشته‌ای خشونت‌بار که در خیابان‌های پایین‌شهر دنبال رستگارکردن بیچارگان و مفلوکانی است که هیچ کس را ندارند. او دست کمک به سمت شوکا دراز می‌کند و رابطه‌ای بین آن دو شکل می‌گیرد که حوداث زیادی را رقم می‌زند.

سربروس و سمورِ کور دو متجاوز بی‌نام کتاب، حضور سرد، خشن و کوتاهی در رمان دارند اما عمل نفرت‌زایشان شعله‌ای را روشن می‌کند که رمان با آن آغاز می‌شود و در جای‌جای رمان مثل کابوسی خیس و سرد زندگی شوکا را برمی‌آشوبند. 

نکته‌ی نهایی

اوکاشا رمانی است درباره‌ی خشم، اندوه، گذشته و هزاران چیز دیگر. راوی آن هم زنی است که جامعه هر بلایی را توانسته از همان آغاز کودکی بر سرش آورده است. او دست‌وپازنان از زیر آن بیرون آمده اما انگار بلد نیست که روی پای خودش بایستد و اشتباهاتی می‌کند و با هر اشتباه، گذشته‌ مثل تیغی آماده بر سرش فرود می‌آید و زخمش می‌زند. شاید بتوان رمان اوکاشا را از منظر روشن‌گری‌های امروز دنیا درباره‌ی سرکوب نظام‌مند زنان بهتر تماشا کرد. زنانی که به طول قرن‌ها آسیب‌دیده‌اند و حالا بعد از عمری تلاش برای رهایی، با هر اشتباه پرت می‌شوند به تاریکی و خشمگین و عصبانی مجبورند هزار بار بیش‌تر تلاش کنند تا به خودشان و دیگران اثبات کنند که آن‌ها بد بودند، اشتباه کردند و تکه‌هایی از تاریکی را در درونشان دارند اما بدی و تاریکی مطلق نیستند. مثل همه.
داستان انتقام

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.