خلاصه
انقلابیها دست به کار میشوند، اولین رمان مائورو خاویر کاردناس، روایتی است پیچیده، سیال و بازیگوش دربارهی سه جوان تحصیلکردهی اکوادوری. آنها که در مدرسهای یسوعی در گوآیاکیل همکلاسی بودهاند، تحت تاثیر استاد مورد علاقهشان، کشیش ویلالبا، ایدهالیستهایی مترقی تربیت شدند که هوس تغییر سرنوشت اکوادور را در سر میپرورانند. این سه، آنتونیو، لئوپولد و رولاندو گرد هم میآیند تا به آرزوی دوران جوانی تحقق ببخشند و اکوادور را از شر یک حکومت فاسد الیگارشی نجات بدهند، اگرچه که دیگر آن ایدهآلیستهای پرشور روزگار گذشته نیستند و به آیندهای مهآلود نظر کردهاند.
داستان با واقعهای غریب آغاز میشود، ضربهی رعدوبرقی قوی بر یک تلفن همگانی امکان تماس تلفنی رایگان را برای فقرا فراهم میآورد. مردم از سراسر شهر جمع میشوند تا با بستگانشان در نقاط مختلفی از دنیا حرف بزنند. لئوپولد، که حالا شهردار گوآیاکیل است، به دستور رئیسجمهور به محل تلفن همگانی میرود تا جلوی این بلبشو را بگیرد. او از همان تلفن همگانی با آنتونیو، رفیق سابقش که حالا در سانفرانسیسکو زندگی میکند تماس میگیرد تا از او بخواهد به اکوادور باز گردد و برای انتخابات پیش رو به کمپین حمایت از خولیو، کسی لایقتر از رئیسجمهور کنونی، ملحق شود. آنتونیو در ابتدا ایمان دارد که به اکوادور بازنخواهد گشت، اما سرآخر نمیتواند از جاهطلبیهای دوران جوانی دست بکشد و در پی زنده کردن شور و شوق جوانی و دست یافتن به هدفی نو برای زندگی به گوآیاکیل باز میگردد.
پیشزمینهی تاریخی رمان:
انقلابیها دست به کار میشوند از خلال دو دهه از تاریخ اکوادور روایت میشود، دورانی که ریاضت اقتصادی سیاست اول حکومت است و کشور غرق در رشوه، خویشاوند سالاری و اختلاس. مردم روز به روز فقیرتر میشوند و خبری از عدالت وعده دادهی کاتولیکها نیست. دولتی که نویسنده به تصویر کشیده است اگرچه اسمی متفاوت دارد اما بسیار یادآور رئیسجمهور سابق اکوادور لئون فبرس کوردرو است. کوردرو که از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ رئیسجمهور اکوادور بوده است در شرایطی حکومت را به دست میگیرد که اکوادور با بحرانهای اقتصادی بسیاری روبهرو است. او از سیاستهای اقتصادی بازار آزاد پیروی میکند و برخلاف رئیسجمهورهای پیشین روابط نزدیکی با ایالات متحده دارد. رئیسجمهور بعدی اکوادور که در رمان انقلابیها به او نیز اشارات بسیاری میشود به اتهام فساد گسترده و فقدان سلامت روانی برکنار میشود. نویسنده اگرچه اشارههای متعددی به زمینهی سیاسی، اجتماعی تاریخ اکوادور میکند اما باقی حوادث داستانش شباهتی به آنچه بر تاریخ اکوادور میگذرد ندارد.
داستان کاردناس با رقابت تنگاتنگ رئیسجمهور کنونی اکوادور و رئیسجمهور پیشین بر سر دست گرفتن حکومت شروع میشود. اما لئوپولدو، شهردار وقت از همان اول داستان تلاش میکند تا کسی دیگر را بر مسند ریاستجمهوری بنشاند :خولیو، دوست باهوش و متمولش از دوران مدرسه. آیا آنتونیو و رفقایش میتوانند اکوادور را از شر یک حکومت فاسد نجات بدهند؟ یا یأس و فسادهای اخلاقی خودشان به حدی است که در این راه ناکام خواهند بود؟
انقلابیها دست به کار میشوند اگرچه پیشزمینهای تاریخی، سیاسی را برای روایتش انتخاب میکند اما بیش از آنکه در پی جواب دادن به سوال اول باشد، در پی شکافتن جواب سوال دوم است، سوالی که آنتونیو، یکی از شخصیتهای رمان نیز از خودش میپرسد «چگونه در دنیایی سرشار از فقر و بیعدالتی انسان باشیم»؟
دربارهی شخصیتها:
– آنتونیو شخصیت اصلی رمان است. تحصیلکردهی اقتصاد در سانفرانسیسکو که ۱۲سال است از اکوادور به آنجا مهاجرت کرده. او عاشق ادبیات است و میخواهد نویسنده شود، اما از خلال ذهنیاتش میفهمیم که هر روز به یکجور خوشگذرانی مشغول است، چون به قول نویسندهای که دوستش دارد باید همهچیز را تجربه کند. اولین داستانش که هنوز از یک خط پیشتر نرفته است دربارهی آرزوی نوجوانیاش برای تبدیل شدن به یک کشیش یسوعی است؛ اما نهایتا مأیوس میشود و از ایمانش دست میکشد. او داستان را به هزار و یک دلیل کنار میگذارد، مثل بسیاری آرزوهای دیگر که همه را کنار گذاشته: خیال رئیسجمهور شدن یا دستکم وزیر اقتصاد اکوادور شدن.
– شخصیت دیگر لئوپولد است، یک بوروکرات واقعی، شهردار رئیسجمهور وقت که به قصد بهبود وضعیت کشور به رئیسجمهورش خیانت میکند. او تلاش میکند کس دیگری را به مسند ریاست جمهوری بنشاند.
– رولاندو، نمایشنامهنویسی عصبانی است، او به همراه دوستش اوا در تلاشند با نمایشنامههایی رادیویی از نکبت و فساد موجود در جامعه حرف بزنند و مردم را به خیابان بکشانند. به نظر آنها تنها عمل کردن است که این وضعیت را تغییر میدهد حتی اگر عملی خشونتآمیز باشد.
ویژگیهای زبانی و نثری:
انقلابیها …، به معنای واقعی رمانی پستمدرن و تجربی است. نویسنده برای روایت داستانش از هیچ قاعدهای پیروی نمیکند و به قول خودش در طول نوشتن کتاب از بوطیقای ارسطو به عنوان کتابچهی راهنمای دشمن استفاده کرده است. او در قید و بند هیچ کدام از قواعد ادبی نبوده و تلاش کرده است پا را فراتر از اینها بگذارد و با در هم آمیختن تمام سنتها و قواعد ادبی کلاسیک و مدرن به تصویر شخصیتهایی گم شده در گذشته و خیال دست پیدا کند. او به کرات زاویهی دید را تغییر میدهد، از اول شخص به سوم شخص میگریزد و سوم شخص معطوف به ذهن یکی از شخصیتها را به سوم شخصی دیگری بدل میکند. کمیت فصلهای کتاب هم قاعدهای ندارد، گاهی چندین صفحه طول میکشد و گاهی یک پاراگراف، جملهها گاهی چنان طولانی میشود که یادآور مونولوگهای ذهنی اولیس است و گاهی چنان تکهتکه و کوتاه که انگار راوی دچار روانپریشی شده است. بعضی صحنهها هیچ علامت نگارشیای ندارند و بعضی بهجای ویرگول با «اسلش» جدا شدهاند. بعضی از فصلها به زبان اسپانیایی و زبانهای دیگر نوشته شده که مترجم فارسی هم آنها را به همان شکل آورده است. همین درهم ریختگیهای متعدد زبانی، حس ویرانی و از همگسیختگی شخصیتها را به خوبی نشان داده است. به همین سبب داستان کاردیناس، کتابی آسان برای خواندن نیست اما موقعیتهای خلق شده در آن صریح، گزنده، بیرحمانه و پارودیک در آمدهاند.
ویژگیهای سبکی:
داستان اگرچه با واقعهای نظیر داستانهای رئالیسم جادویی آمریکای لاتین شروع میشود اما فراتر از آن نمیرود و نویسنده تمام تلاشش را میکند تا شمایل داستاننویس قصهگوی آمریکای لاتین را در هم بکشند. او در جای جای داستانش از زبان شخصیتها به نویسندگان پیشروتر آمریکای لاتین ادای احترام میکند، کسانی چون بولانیو و کورتاسار که پیشتر به قواعد داستانی کلاسیک پشت کرده بودند.
موضوع اصلی رمان انقلابیها دوباره دست بهکار میشوند میتواند انقلاب باشد، اما انقلابی در رمان اتفاق نمیافتد، میتواند آرمانگرایی باشد، اما آرمانگرایی در آن دیده نمیشود. رمان دربارهی تمام چیزهایی است که از آنها حرفی زده نمیشود. در همان اوایل کتاب آنتونیو در صفحاتی طولانی به لحظهی ملاقاتش با لئوپولد فکر میکند، چه خواهند کرد؟ از چی حرف خواهند زد؟ چی به نظرشان تغییر کرده است؟ ما همهی اینها را از پس ذهن آنتونیو میشنویم اما واقعیت آن صحنهای که ساعتها دربارهاش نوشته شده به سمع و نظر خواننده نمیرسد.
مضمون:
سراسر داستان با مضمون بازگشت به گذشته درگیر است، گذشتهای که شخصیتهای داستان توان رهایی از آن را ندارند. آنها چنان اسیر گذشتهاند که واقعیتهای امروز را نمیبینند، چنان در نوستالژی روزهای جوانی غرقاند که نسبت به اوضاع کنونی بیگانهاند.
رمان در ابتدای امر بر شکست پیوندهای کودکی از واقعیت روزمره نیز تاکید میکند. جوانانی که در مدرسهای یسوعی بزرگ شدهاند و یکسره خاطرات آن روزها را دوره میکنند به مضحکه تبدیل شدهاند، سرگردان و سوداییاند و توان به عمل در آوردن افکارشان را ندارند.
گذشته از اینها رمان بر موضوعات مهمی چون مهاجرت، مناسبات سیاسی کشورهای آمریکای لاتین و ایالات متحده، فقر و بیعدالتی نیز دست میگذارد.
دربارهی نویسنده:
ماریو خاویر کاردناس، نویسندهی جوان اکوادوری، متولد گوآیاکیل است. او برای تحصیل در رشتهی اقتصاد به دانشگاه استنفورد میرود و اولین رمانش «انقلابیها دوباره دست به کار میشوند» را در سال ۲۰۱۶ مینویسد. شخصیت اصلی این رمان، آنتونیو را، بسیار شبیه به خود کاردناس میدانند، جوانی تحصیل کردهی امریکا، اقتصاد خوانده و علاقهمند به نوشتن.