در ۷ ژوئیهی ۱۹۳۷ در حوالی شهر پکن نزدیک به پلی به نام مارکوپولو، زخمی کهنه بین چین و ژاپن سر باز کرد. ژاپن با این ادعا که ارتش چین سربازی ژاپنی را در دهکدهای نزدیک پکن ربوده جنگی را آغاز کرد که به گفتهی مورخین تا ۲۰ ملیون نفر تلفات داشته و تا سال ۱۹۴۵ که مصادف با پایان جنگ جهانی است ادامه داشت. در زیر سایهی این پیکار هولناک داستانِ سازی بیان میشود و از این طریق بهانهای برای پرداختن به زندگی گروهی از افراد که از جنگ و نفاق آسیب دیدهاند فراهم میآید.
«ساز شکسته» با داستان گروهی از نوازندگان موسیقی در سال ۱۹۳۸ در توکیو آغاز میشود. این گروه متشکل از یک پروفسور ژاپنی به نام یو میزوساوا، پسر ۱۱ سالهی کمابیش کنجکاو او رئی و سه شاگرد چینی به نامهای یانفن، چنگ و کنگ است. این گروه شب هنگام تصمیم میگیرند تا در سالن خانهی فرهنگ شهرداری جمع شوند و با نواختن موسیقی موجی گرم و پیونددهنده از احساسات را خلق کنند و خود را کمی از روزگار و سردی های گذران آن دور سازند. در هنگام نواختن کوارتتی از شوبرت صدای دویدن سربازها به گوش میرسد که به ورود آنها به طرز وحشیانهای در داخل سالن ختم میشود. سربازی با کینه و نفرت نسبت به حضور سه نوازندهی چینی ویولون یو را میشکند و آن ها را متهم به برنامهریزی توطئه علیه امپراطوری میکند. رئی پسر یو تنها شاهد این داستان در کمدی قایم شده که ستوان کورکامی او را پیدا کرده اما محل او را لو نمیدهد و حتی اقدامی غریب انجام میدهد: ساز شکسته را به دست کودک یازده ساله میسپرد و آنجا را ترک میکند اما این نه پایان حیات ساز و نه پایان ماجراست.
«ساز شکسته» بیانگر سختیها و مشقتهای جنگ است. هنگامی که ویولونی چوبی که پیوند دهندهی قومها و نژادها و ملیتهای مختلف از طریق علاقه به موسیقی است توسط لجاجت رهبران و قدرتمندان و بازی های سیاسی میشکند. این نفاق و شکافی که ایجاد شده سالیان سال وقت میبرد تا دوباره تعمیر شود و شکل سابق را به خود بگیرد اما امری ناممکن نیست. در این میان نویسنده دلمشغولیهای خود را نیز از زبان شخصیتها بیان میکند. مهاجرت رئی به فرانسه در دوران کودکی و زندگی جدیدی که پیش روی خود دارد بلاشک به زندگی نویسنده و تجربیات او بی شباهت نیست. علاقهمندی نویسنده به ادبیات و موسیقی کلاسیک غرب هم در جایجای داستان به چشم میخورد.
عناوین هر بخش نام نتهای موسیقی هستند. شاید به زبانی استعاری بیانگر فراز و فرود سیر داستان از آغاز تا انتها باشند. این فراز و فرود گاهی همچون رودخانهای در جریان حالتی جدی به خود میگیرد، فضا تیره و تار میشود، نظامیگری به میان میآید و گاهی حالتی دوستانه و عامیانه پیدا میکند. گفتوگوها، خاطراتی را بیان میکنند تا رنگی جدید بر صفحهی وقایع باقی گذارند. داستان بسیار کوتاه اما تاثیر گذار است. شخصیت اصلی رئی است که داستان حول محور او و افکار و احساساتش روایت میشود و دیگر شخصیتها حضوری کمرنگ دارند.
آکیرا میزوبایاشی متولد ۱۹۵۱ میلادی نویسنده و مترجم ژاپنی است. پس از تحصیل در رشتهی زبان فرانسوی در توکیو در سال ۱۹۷۳ به فرانسه رفت و به عنوان استاد آموزش زبان فرانسوی به تدریس پرداخت. او در سال ۱۹۷۶ به توکیو برگشت و مدرک دکترای خود در رشتهی ادبیات مدرن را دریافت کرد. دو کتاب او با عنوانهای زبانی از جایی دیگر و ملودی: تاریخ یک شور موفق به دریافت جوایز متعددی شدهاند.