به هیچ‌چیز اعتماد ندارم

۰۱ شهریور ۱۴۰۰

متن زیر، مقدمه‌ی رناتا سالکل است بر دومین چاپ از کتاب «اشتیاق به جهل»:


«به هیچ‌چیز اعتماد ندارم»، این را مرد قزاقی هنگام بحث بر سر تصاویر و اخبار حمله‌ی روسیه به اوکراین در ماه مارس سال ۲۰۲۲ به عموزاده‌اش می‌گوید که روزنامه‌نگاری به نام میلا سانینا و ساکن ایالات متحده است. واکنش سانینا به ناباوری عموزاده‌اش سرافکندگی است: «یک لحظه خشکم زد، اما بعد از خودم پرسیدم شاید درستش همین است. اندیشه‌ی مستقل و داشتن نظری از آنِ خود این روزها کار سختی به نظر می‌رسد. کی برای این کارها وقت دارد؟»[i] برای این روزنامه‌نگار بحث از جنایات جنگی با خانواده‌اش در قزاقستان و با بستگانش که در منطقه‌ی دونباس[۱] اوکراین زندگی می‌کردند محال شده بود، چون آن‌ها پروپاگاندای روسیه را پذیرفته بودند و معتقد بودند جنگی در کار نیست، فقط عملیاتی نظامی برای خلاص‌کردن اوکراین از دست نازی‌ها در جریان است.


در اوج همه‌گیری [کرونا]، مرغ بعضی‌ها یک پا داشت که هیچ ویروسی در کار نیست و هر چیز مربوط به کووید ۱۹ جعلی است. بسیاری از اعضای خانواده‌ها و دوستان با هم قطع ارتباط کردند چون نمی‌توانستند بر سر این که چه چیزی حقیقت دارد به توافق برسند. برخی کشورها مدام راجع به آمار فوت‌شدگان در اثر کووید ۱۹ دروغ می‌گفتند و بعضی دیگر درباره‌ی خطر ابتلا اغراق می‌کردند تا بتوانند قوانین اضطراری‌ای را به اجرا بیندازند که به آن‌ها امکان می‌داد حاکمیت استبدادی را تقویت کنند.

شیوه‌ی عمل پروپاگاندا در زمانه‌ی اینترنت و رسانه‌های اجتماعی سهم چشمگیری داشت در گروه‌بندی بر سر این که چه چیزی واقعی است و حقایق کدام‌اند. رسانه‌های اجتماعی، الگوریتم‌های مخفی موتورهای جست‌وجو که مشخص می‌کنند چه اطلاعاتی بیشتر دیده شود و شبکه‌ی پیچیده‌ی پروپاگانداهای دولتی ملغمه‌ی انکرالاصواتی از صداها خلق کرده‌اند که در آن واقعیت و حقایق به‌سادگی پنهان و دست‌کاری می‌شوند. در بحبوحه‌ی انباشت اطلاعات و بی‌اعتمادی روزافزون به رسانه‌ها، بعضی افراد تصمیم می‌گیرند چشم و گوش خود را ببندند، در حالی که دیگرانی دروغ‌ها و نظریه‌های توطئه را پخش می‌کنند. ما شاهد اعتراضاتی علیه پروپاگاندای دولت‌ها بوده‌ایم؛ اما حکومت‌های مستبد اغلب اوقات چنین مخالفت‌هایی را بی‌رحمانه سرکوب می‌کنند.

در جوامع به‌شدت فردی‌شده‌ی ما، عواطف و شوروشوق‌ها نقشی اساسی در نحوه‌ی پاسخ افراد به اطلاعات، واکنش آن‌ها به باورهای یک‌دیگر و حل‌وفصل حقایق ناراحت‌کننده ایفا می‌کنند. در حالی که عواطف اغلب فوران‌های احساسات پنداشته می‌شوند که عمر کوتاهی دارند و ممکن است تأثیر موقتی بر رفتار فرد داشته باشند، شوروشوق‌ها نیروی بیشتری دارند و تجلی‌های دراز‌مدت‌تری از احساساتی هستند که می‌توانند تأثیرات بنیادین بر زندگی افراد بگذارند و حتی گاهی ظرفیت آن‌ها را برای اندیشیدن عقلانی تحلیل ببرند. عشق و نفرت رایج‌ترین نوع اشتیاق‌اند؛ اما حس‌کردن لذت، خشم، اندوه و طمع هم کم‌اهمیت نیستند. گاهی شوروشوق‌ها به احساسات پیچیده‌ای همچون سوگ، میل شدید یا اعتقاد قوی، و باقی اوقات احساس سرسپردگی ارتباط دارند.

قطبی‌شدن در زمانه‌ی امروز از یک سو احساسات شدید هم‌ذات‌پنداری با یک گروه را که عموماً در یک حباب اطلاعاتی زندگی می‌کند برمی‌انگیزد. از سوی دیگر، تحمل‌نکردن و بیزاری از افرادی که نظرات متفاوتی با ما دارند هم رو به افزایش است. اما مشکل این نیست که مردم مشتاقانه از برخی تصورات حمایت می‌کنند و می‌کوشند دیگران را هم به باور به آن تصورات تشویق کنند؛ بلکه مشکل این‌جاست که به اشتراک گذاشتن باورها، به‌ویژه نظریه‌های توطئه یا دروغ‌ها، به سلاحی بدل شده که می‌کوشد به دیگران جراحتی برساند یا بی‌اعتبارشان کند. و برخی که اخبار جعلی یا نشریه‌های توطئه را به اشتراک می‌گذارند لزوماً حتی به چیزی که پخش می‌کنند اعتقاد ندارند؛ بلکه از این که باعث بروز واکنش‌های خشمگنانه از رقبای خود می‌شوند لذت زیادی می‌برند.

بعضی افراد با دروغ‌های عصبانی‌کننده به سمت انجام عملی سوق داده می‌شوند. در آغاز جنگ در اوکراین، مارینا اووسیانیکووا که کارمند تلویزیون دولتی روسیه بود اخبار عصر را قطع کرد، با پوستر دست‌نویس بزرگی در دست که می‌گفت: «نه به جنگ. جنگ را متوقف کنید! پروپاگاندا را باور نکنید. آن‌ها این‌جا به شما دروغ می‌گویند.» مارینا اووسیانیکووا نزد دوستش اعتراف کرد که دیگر نمی‌توانست به عنوان فرزند یک پدر اوکراینی و یک مادر روسی درباره‌ی جنگ در تلویزیون دولتی دروغ بگوید. خشم و شرم از سال‌ها اجبار به پخش پروپاگاندای کرملین درنهایت باعث شد او علنی علیه جنگ سخن بگوید.[ii]

اووسیانیکووا پس از اعتراض خود دستگیر شد اما در بدو امر برای اتهام «سازمان‌دهی یک رویداد عمومی بدون مجوز» مجازات سبکی برایش مقرر شد. رسانه‌های اجتماعی به‌سرعت به این گمانه‌زنی پرداختند که کل این اعتراض صحنه‌سازی بوده است. تصور بر این بود که دولت می‌خواسته نشان بدهد که مخالفت هنوز مجاز است و افراد مخالف دولت حکم‌های سبکی می‌گیرند. هم‌زمان استدلال متضادی در رسانه‌های اجتماعی پخش شد که می‌گفت همین ادعا که اعتراض اووسیانیکووا جعلی بوده بخشی از پروپاگاندای روسی بوده است.

برای افراد در شبکه‌های اجتماعی که جدل می‌کردند آیا اعتراض صحنه‌سازی بوده یا نه، خودِ این حقیقت که پیام روی پوستر موثق بود به‌نحوی از چشم پنهان مانده بود. انگار اجرا بر حقایق سایه بیندازد.

در دوران رژیم‌های شوروی سابق [جمهوری‌های شورایی]، اپوزیسیون معتقد بود که افشای دروغ می‌تواند قدرت دولت را تحلیل ببرد. واتسلاو هاول، نمایشنامه‌نویس مخالف دولت چک که بعدها رییس‌جمهور جمهوری چک شد، اواخر دهه‌ی هفتاد چنین اعتراضاتی را در جستار خود با عنوان قدرت بی‌قدرتان به تصور کشید. هاول از سبزی‌فروشی می‌نویسد که در خفا به ایدئولوژی کمونیستی باور نداشت، اما در ملأ عام در روز اول مه هر سال از دستور حزب تبعیت می‌کرد و بر پنجره‌ی مغازه‌ی خود پوستری می‌آویخت که می‌گفت: «کارگران جهان متحد شوید!» سبزی‌فروش فقط از سر ترس و عادت خواسته‌ی رژیم را اجابت می‌کرد و می‌ترسید بزدلی خود و بی‌اعتقادی‌اش به ایدئولوژی کمونیستی را تصدیق کند.

هاول فرض می‌گرفت که روزی سبزی‌فروش فقط محض رضای دل خودش از نصب شعار روی پنجره‌ی مغازه‌ی خود دست می‌کشد و دیگر در انتخابات هم رأی نخواهد داد چون می‌داند که همه‌ی این‌ها مسخره‌بازی است. آن‌طور که هاول می‌گوید[۲]: «سبزی‌فروش با این طغیان از چنبره‌ی زیستن در دروغ خارج می‌شود. زیر بار آیین نمی‌رود و به قواعد بازی پشت می‌کند. و حالا بار دیگر هویت و کرامت سرکوب‌شده‌اش را بازمی‌یابد. او با این کار به آزادی‌اش معنای ملموسی می‌بخشد. طغیان او تلاشی برای زیستن در دایره‌ی حقیقت است…»[iii]

به زعم هاول، ژست‌های نافرمانی‌ای از این دست دنیای تظاهرها و دروغ‌ها را می‌لرزاند، دنیایی که عمود خیمه‌ی نظام بود. و اگر افراد بیشتری چنین نارضایتی‌هایی را صحنه‌پردازی می‌کردند این کار خودِ بنیاد رژیم را به خطر می‌انداخت. اما هاول فکرش را هم نمی‌کرد که دو دهه پس از مرگش نفع قدرت در این بود که آن‌چه حقیقت دارد و آن‌چه دروغ است را چنان خلط کند که مردم با شور و اشتیاق بیشتری سر این جدل کنند که آیا اعتراض علیه پروپاگاندا واقعی بود یا جعلی، تا این که سر دروغ‌هایی که خود پروپاگاندا می‌پراکنَد بحث کنند.

در دوران شوروی، نظام روایتی درباره‌ی پیشرفت قدرت کارگران و ساخت جامعه‌ی کمونیستی نوین ساخت. هرچند رژیم‌ها می‌کوشیدند مردم را به درونی‌کردن این ایدئولوژی ترغیب کنند، طی زمان واجب‌تر این شد که مردم از آیین پیروی کنند و از حزب در ملأ عام انتقاد نکنند. ممکن بود افراد در خلوت تردیدهایی نسبت به رژیم بیان کنند؛ اما مادامی که در صجنه‌ی عمومی نارضایتی خود را نشان نمی‌دادند قدرت به خطر نمی‌افتاد.

در رژیم‌های استبدادیِ پساسوسیالیسم مانند رژیم مستقر در روسیه‌ی ولادیمیر پوتین، این نیاز به یک روایت پایدار دیگر وجود ندارد. همان‌طور که پتر پومرانتسف، نویسنده‌ی متولد کیف و تولید‌کننده‌ی تلویزیونی ساکن لندن، اشاره کرده است روسیه در آغاز هزاره‌ی جدید تحت حکومت تکنولوژیست‌های سیاسی درآمد. مسئله فقط این نبود که حقیقت سبعانه سانسور می‌شد، بلکه این هم بود که مردم دیگر به حقیقت اهمیتی نمی‌دادند. زندگی به یک برنامه‌ی تلویزیونی واقع‌نما[۳] تبدیل شد که پوتین ستاره‌ی اصلی آن بود، ستاره‌ای که مثل یک هنرمند هنر اجرایی مدام نقش عوض می‌کرد. گاهی شبیه تاجری بود، گاهی شبیه به یک سرباز، بعد شکارچی با سینه‌ی برهنه، جاسوس، تزار یا سوپرمن. در این شوی واقع‌نمای روسی، این که چه چیزی حقیقت است و چه چیزی دروغ بی‌اهمیت شد.[iv] اما ماشین پروپاگاندا نیز سخت کار می‌کرد تا در رژیم‌های دیگر دنیا تردید و سردرگمی تلقین کند، مثلاً با خراب‌کاری در انتخابات ایالات متحده.

در دهه‌های گذشته، جهل نسبت به واقعیت و حقایق عملاً توسط به‌اصطلاح «تاجران تردید»[v] ترویج می‌شد، کسانی که با کمک سازوکارهای بغرنج پروپاگاندا سخت می‌کوشیدند تا زیر پای اکتشافات علمی درباره‌ی استعمال دخانیات، تغییرات آب‌وهوا و کووید ۱۹ را خالی کنند. به همین طریق، مانند دولت روسیه که ادعا کرد جنگی در اوکراین به راه نینداخته، سایرینی در سراسر جهان وجود ویروس کرونا را انکار کردند و مدعی شدند که هر چیز مربوط به کووید ۱۹ کذب محض است.

اطلاعات غلط، دروغ و نظریه‌ی توطئه احساساتی را هدایت می‌کنند که باعث می‌شود مردم به‌سختی تشخیص دهند چه چیزی واقعیت دارد و چه چیزی حقیقت است. در زمان جنگ در اوکراین، شور و اشتیاق‌ها به شیوه‌ی دیگری به کار رفت تا حقایق را مبهم و حمله را مشروع کند. پوتین پیش از فرستادن تانک‌ها به سمت اوکراین آغاز به تبلیغ نظریه‌ی دوپهلوی «اشتیاق‌ورزی»[۴] کرد که قوم‌شناس اهل شوروی لِو گومیلوف چند دهه قبل ابداع کرده بود.[vi] «اشتیاق‌ورزی» علی‌الظاهر نوعی نیروی زندگی است که از «انرژی کیهانی» خاص هر ملت تشکیل شده است. این نیروی درونی چیزی تصور می‌شود که به کشورها کمک می‌کند به اوج کمال خود دست پیدا کنند. نظریه‌ی «اشتیاق‌ورزی» به ژنتیک هم استناد می‌کند. در سال ۲۰۲۱، پوتین در یکی از سخنرانی‌های خود گفت که هرچند روس‌ها «کد ژنتیکی بی‌کرانی دارند… که بر اختلاط خون بنا شده»، هنوز به اوج خود نرسیده‌اند، هرچند در آینده می‌توانند به آن دست یابند.[vii]

استناد به نوعی اشتیاق درونی که ملت‌ها را به دست‌یابی به عظمت خود هدایت می‌کند می‌تواند چشم کسانی را که درگیر حمله هستند و آن‌هایی را که در سکوت از آن حمایت می‌کنند نسبت به خشونت و ویرانی کور کند. حتی ممکن است بعضی‌ها وسوسه شوند که جنایات جنگی را جنایات اشتیاق بدانند. اما نه جهل خودخواسته و نه جهل ناخودآگاه، که به آن چیزی که من در این کتاب اشتیاق به جهل می‌نامم نزدیک است، از بار گناه مسئولیت جنایات آن‌ها کم نمی‌کند. ترومای جنایاتی که صورت می‌گیرد یا خشونتی که اعمال می‌شود قدرت بازگشت دارد، هر قدر هم افراد تلاش کنند که آن را سرکوب کنند یا نادیده‌اش بگیرند. نسل‌های در راه هم از زمره‌ی آنانی هستند که رنج خواهند کشید.


پی‌نوشت:


[۱] Donbas: منطقه‌ای در شرق اوکراین که شمار هواداران روسیه و تجزیه‌طلبان در آن زیاد است -م.

[۲] نقل از واتسلاف هاول، قدرت بی قدرتان، ترجمه‌ی احسان کیانی خواه تهران: فرهنگ نشر نو: آسیم، ۱۳۹۷، ص. ۵۱.

[۳] reality show

[۴] Passionarity: معادل نه‌چندان دقیق واژه‌ی روسی passionarnost. از این واژه تفسیرها و تعبیرهای مختلفی صورت گرفته و مارین لورل، دانشمندن علوم سیاسی و تاریخ‌شناس روسیه، در تحلیل خود از صبحت‌های پوتین حول «اشتیاق‌ورزی» آن را «نیروی زندگی خاص گروهی از مردم که از انرژی زیستی-کیهانی و نیروی درونی قوت می‌گیرد» توصیف می‌کند. به جز ارجاع خود سالکل در یادداشت‌ها، رجوع کنید به آدرس اینترنتی:

https://www.latimes.com/world-nation/story/2022-03-28/putin-ultranationalism-ideology-russia-ukraine

[i] “I’m Terrified of Losing My Family to Putin’s Propaganda,” The Independent, March 4, 2022, https://www.independent.co.uk/voices/putin-russian-propaganda-family-b2028809.html.

[ii]  Pjotr Sauer and Andrew Roth, “‘Her Anger Had Been Building’: Russian TV Protester Told Friend of Plan,” The Guardian, March 15, 2022, sec. World News, https://www.theguardian.com/world/2022/mar/15/russia-tv-protest-marina-ovsyannikova-ukraine-war.

[iii]  Vaclav Havel, Power of the Powerless, ۱۹۷۸, http://archive.org/details/vaclav-havel-power-of-the-powerless.

[iv]  Peter Pomerantsev, This Is Not Propaganda: Adventures in the War Against Reality (New York, NY: PublicAffairs, 2019).

[v] Naomi Oreskes and Erik M. Conway, Merchants of Doubt: How a Handful of Scientists Obscured the Truth on Issues from Tobacco Smoke to Climate Change, Reprint edition (New York, NY: Bloomsbury Publishing, 2011).

[vi] Michel Eltchaninoff, Inside the Mind of Vladimir Putin, Updated edition (London: Hurst, 2018).

[vii] “The Intellectual Origins of Putin’s Invasion,” UnHerd, March 16, 2022, https://unherd.com/2022/03/the-brains-behind-the-russian-invasion/
به هیچ‌چیز اعتماد ندارم

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.