هجویه شوخ‌طبعانه

۱۱ اسفند ۱۳۹۹
سوییفت با هجو رفتارهای حاکمان سرزمین‌های خیالی به انتقاد از مردم و حاکمان عصر خودش پرداخته، نظامی سلطه‌گر و ‌انتقادناپذیر و مردمی نامعقول و بی‌منطق. هریک از سفرهای گالیور تأکید و تلنگری است بر ویژگی‌های نژاد انسان. لیلیپوت‌ها ناتوانی و کمبودهایشان نسبت به موجودات دیگر را نمی‌بینند. آن‌ها با طناب‌هایی نازک و میخ‌هایی کوچک گالیور را به زمین می‌چسبانند و چون گالیور نمی‌خواهد رفتار خصمانه‌ای از خود نشان بدهد گمان می‌کنند که او را به بند کشیده‌اند. آدم‌های غول‌پیکر برابدینگنگ چنان به بزرگی‌شان غره‌اند که از چیزی به‌نام سیاست سر در نمی‌آورند و فساد موجود در نظام حکومتشان را نمی‌بینند. لاپوتایی‌ها که خودشان را عقل کل می‌دانند از مردمان سرزمین‌های دیگر به‌عنوان موجودات آزمایشگاهی استفاده می‌کنند و کشورهای آن‌ها را برای استخراج نور از خیار، بالش از سنگ یا کشف توطئه‌های سیاسی با تشریح مدفوع ویران کرده‌اند. هویهنهنم ‌ها هم انسان‌ها را موجوداتی وحشی، بی‌عقل و فاقد شعور می‌دانند و در این فکر خود چنان متعصب‌اند که گالیور را از سرزمینشان بیرون می‌کنند. میل به قدرت، جنگ، ثروت و تعصب‌های فرهنگی، سنتی و مذهبی در جهانی که گالیور تصویر می‌کند موقعیت‌هایی چنان بدیع و مضحک می‌آفریند که خوانندگان را به تحیر وامی‌دارد.

علاوه بر این نویسنده با تأکید بر چند نکته‌ی مهم و با استفاده از درون‌مایه‌هایی قوی وضعیت انسان را در جامعه‌ی اروپایی به چالش می‌کشد: یکی از بخش‌های پررنگ کتاب توصیف دقیق گالیور است از بدن و کارکرد آن. او که پزشکی خوانده اولین‌ چیزی که در مواجهه با ساکنین سرزمین‌های دیگر وصف می‌کند بدن آن‌هاست: کوتاهی لیلیپوتی‌ها، غول‌پیکری برابدینگنگ‌ها، معلق‌بودن لاپوتایی‌ها و توصیف نگاهِ از بالا به پایین آن‌ها نسبت به ساکنین سرزمین‌های پایین‌تر از خودشان. همچنین وصف هویهنهنم‌ها، اسب‌هایی باهوش‌تر و مهربان‌تر از انسان بی‌آنکه بدنی مشابه با نژاد برتر داشته باشند. او علاوه بر شرح اندازه، قد و وزن، درباره‌ی جزئیات غذاخوردن، دفع ادرار، مدفوع و بسیاری چیزهای دیگر مربوط به کارکرد بدن‌ انسان نیز بحث می‌کند. استفاده از ادرار برای خاموش‌کردن کاخ ملکه‌ی لیلیپوت، تلاش دانشمندان برای تبدیل فضولات انسانی به غذای جدید و استفاه از این فضولات به‌عنوان ابزار جنگی. نویسنده با توسل به چنین جزئیاتی بینشی خاص درباره‌ی بدن انسان به دست می‌دهد. بدن کوچک قادر است جزئیات ریز و ناواضح بدن‌های بزرگ را تشخیص دهد و بدن بزرگ می‌تواند به چیزهایی دسترسی داشته باشد که کوچک‌ترها ندارند. از طرف دیگر نگاه مادی‌گرایانه‌ی سوییفت به انسان باعث شده است تفسیرهای معنوی درباره‌ی او راه به جایی نبرند.

زبان و ادبیات یکی دیگر از مباحث مهم سوییفت در سفرهای گالیور است. گالیور خواننده‌‌ی پرو‌پاقرص ادبیات است، آثار بهترین نویسندگان کلاسیک و هم‌دوره‌اش را خوانده و همیشه تعدادی کتاب برای خواندن همراه دارد. او به خواندن و نوشتن مردم در سرزمین‌های دور بسیار دقت می‌کند. لیلیپوتی‌ها کج‌کج می‌نویسند و هویهنهنم ‌ها نمی‌توانند بنویسند. همچنین هوش وافر اوست در یادگیری زبان‌های بیگانه. گالیور کاملاً آگاه است که برای فهمیدن شیوه‌‌های فکری، سیاسی و اجتماعی چنین موجودات غریبی اولویت با یادگیری زبان است. او بعد از اینکه توانایی برقراری ارتباط با ساکنین را پیدا می‌کند به ملاقات حاکمان، پادشاهان و سیاست‌مداران می‌رود و با آن‌ها درباره‌ی مسائل سیاسی بحث می‌کند. از این طریق است که گالیور به مقایسه‌ی نظام حاکم بر انگلستان و دیگر سرزمین‌ها می‌پردازد و نه‌تنها از فرهنگ، اخلاق و نظام سیاسی آن‌ها یاد می‌گیرد بلکه پیشرفت‌های علمی انگلستان را با آن‌ها به اشتراک می‌گذارد.

سوییفت هم مانند بسیاری از سفرنامه‌نویسان کلاسیک شخصیتش را روانه‌ی سرزمین‌هایی دور می‌کند تا جامعه‌ای آرمانی بیابد، مدینه‌ی فاضله‌ای که خردمندان اداره‌‌اش کنند و مردمان آن با مفهوم عدالت بیگانه نباشند، با وجود این نگاه بدبینانه‌ی نویسنده به این نوع از جوامع باعث می‌شود در هر بخش مسئله‌ای باعث فرار یا بیرون‌انداخته‌شدن گالیور و سرگردانی بیشتر او در دریاها بشود. به‌طور مثال هویهنهنم‌ها (آرمانی‌ترین جامعه‌ای که نویسنده تصویر می‌کند) به‌حدی به کار اشتراکی و ازمیان‌برداشتن تفاوت‌های افراد با یکدیگر اعتقاد دارند که نمی‌توانند گالیور را یکی از افراد جامعه‌ی آرمانی‌شان بدانند. از طرف دیگر گالیور در تمام سفرهایش غریبه‌ است، یک دیگری که یادگیری زبان هم او را تبدیل به یکی از اعضای جامعه نمی‌کند. او  در آخرین سفرش، بعد از سال‌ها سرگردانی و جست‌و‌جو چنان تحت‌تأثیر اسب‌های هویهنهنم قرار می‌گیرد که هویت انسانی‌‌اش را نیز می‌بازد و چون بیگانه‌ای به کشور و میان خانواده‌اش بازمی‌گردد. سوییفت چنان درباره‌ی جمع‌گرایی محتاط عمل می‌کند که درنهایت گالیور را منزوی از انسان‌ها و در اصطبل اسب‌ها به آرامش می‌رساند.
هجویه شوخ‌طبعانه

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.