از گرمای عشق

۲۰ دی ۱۳۹۹
داستان با جلسه‌ی نقد کتابی با موضوعی عاشقانه آغاز می‌شود؛ در فصل جدیدی از زندگی که در شوروی پسااستالینی آغاز شده است. در این جلسه، قرار است تعدادی از اعضای یک کارخانه‌ی خودروسازی در مورد رمان تازه‌منتشرشده‌‌ای صحبت کنند. نسبت این جلسه با خود کتاب اوتیپل چون نسبت آینه‌ای درون آینه‌ای دیگر است. کاراتییف، یکی از سخنرانان و از شخصیت‌های اصلی داستان، که دل‌باخته‌ی لنا، همسر یکی از دوستانش، شده، و هم‌زمان قرار است درباره‌ی کتابی سخنرانی کند که به همین مسئله پرداخته است: «آیا اصلاً درام عاشقانه در ادبیات جایی دارد؟» آیا کاراتییف مجاز است که عاشق همسر دوستش بشود؟ او با ردکردن این پرسش در خلال سخنرانی‌اش در واقع در حال انکارکردن موقعیت خودش نسبت به لناست. گویی با خودش صحبت می‌کند.

اما لنا که سخنران بعدی است به همین پرسش پاسخ دیگری می‌دهد. او استدلال می‌کند که «انسان قلب دارد، پس رنج می‌کشد» و از همین ‌روست که عشق‌ می‌ورزد.

این تفاوت نگاه به ادبیات و عشق، ناشی از یک عرف بزرگ‌تر اجتماعی است که دهه‌ها بر جامعه مسلط بوده است. در موارد بسیاری که اخلاق‌های عرفی‌شده در این جامعه در برابر میل به عشق‌ورزی ایستادگی می‌کنند، چه عملی شایسته است؟

این دو نظر متفاوت در جلسه‌ی نقد یک اثر ادبی حدیث نفس کارتییف و لناست در زمینه‌ای بزرگ‌تر، یعنی در زیست اجتماعی این دو شخصیت که به‌شکل جالبی در ادامه به داستان شکل می‌دهد. نظام اخلاقی عرفی‌شده در جامعه‌ی شوروی، در مواجهه با تغییرات پیش‌رو، دچار تردید است و این به نوعی مسئله‌ی اصلی این داستان است که در قالب درامی مطرح می‌شود که سعی دارد وجودش را انکار کند. راوی خواسته‌ها، تردید‌ها و درگیری‌های ذهنی افرادی را که در شهرک کناری یک کارخانه‌ی تولیدی زندگی می‌کنند یک‌به‌یک به تصویر می‌کشد و از خلال آن ‌نظرها، تناقضات و امیالشان را برجسته می‌کند و بدین شکل زمینه‌ای را ترسیم می‌کند که در حال پوست‌انداختن است.
از  گرمای عشق

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.