عاشقانه‌ای از جنس زبان

۰۲ دی ۱۳۹۹

درگیری عاشقانهی سلین در حقیقت درگیری دنیای واقعی و دنیایی از جنس کلمات است، دو دنیایی که عنصر مهمی به نام زبان در آن نقشی مهم بازی میکند. او به تعبیر روانکاوش از این که پنهان شود لذت میبرد، هم ایمیلها و هم بازیکردن در نقش شخصیتهای داستانی با ایوان برای او عشقی ایده آل را رقم میزند. سلین و ایوان موفق به ساخت رابطهای در ذهن خود شدهاند اما سلین به دنبال تحقق بخشیدن آن در واقعیت است، هرچند ایوان با تاکیدهای فراوان بر اینکه با کسی در رابطه است حاضر به اینکار نیست.
در این میان ویژگی مهم دیگری در سلین میبینیم، او آدم سادهای در روابط اجتماعی است، بیگانهای که با ورود به دانشگاه وارد فضایی غریب شده و بسیاری از وقایع برایش قابل درک نیست. وقتی برای بار اول به اصرار ایوان به بار میرود دربارهی نوشیدنی الکلی چنین حسی دارد: «میدانستم الکل قرار است بخش مهمی از زندگی دانشجویی باشد و بعضیها واقعاً برایش اهمیت قائلاند ولی نمیدانستم عملاً همهی آدمها این‌‌جوریاند به جز بیمزهترین و بچهترین آدمها، به علاوهی مذهبیها. انگار بدون جلب توجه آدمها هیچجوری نمیشد از زیر نوشیدن الکل در رفتاخلاق بیشیله پیلهی او شرایط او را در ارتباط برقرار کردن با ایوان سخت میکند.

شاید به خاطر همین سادگی و معصومانه نگریستن سلین به جهان است که گفتوگوهای او با دوستانش طنزآمیز و خندهدار به نظر میرسند. در آغاز داستان و قبل از ورود به دانشگاه سلین حتی نمیداند ایمیل چیست، فقط میداند از آن چیزهایی است که به قول خودش می تواند داشته باشد. در روز اول دانشگاه وقتی کابل شبکه را می بیند کاملا جدی از دختر پشت میز میپرسدبا این چه کار کنیم؟ خودمون رو دار بزنیم؟»
سوای این سادهدلی، سلین بسیار اهلفکر و مطالعه است. عمدهی گفتوگوهایی که بین او دوستانش اتفاق میافتد از علاقهی وافر او به زبان، سینما، ادبیات و حتی تاریخ و سیاست حکایت می کند. از صحبت دربارهی تفاوت افعال و پسوندهایشان در زبانهای مختلف، تا رد نظر استاد ادبیاتی که با کنار هم قرار دادن دو صحنهی فیلم از بونوئل که به هم نامربوط هستند به این نتیجه رسیده بود که «تفسیر به کلی بی فایده است».
تأملات سلین دربارهی خود زبان هم غریب است، به گونهای که او را در ارتباط با انسانها دچار مشکل میکند. وقتی یکی از هم کلاسیهایش بیرون دانشگاه او را میبیند و حال او را میپرسد او مکثی طولانی میکند و هیچ جوابی نمیدهد. دوستش اسوتلانا به او میگوید: «می فهمم از رسم و قرارداد متنفری، ولی نباید بزاری به جایی برسه که حتی نتونی بگی «خوبم، مرسی» فقط چون جواب بکر و درخشانی نیست. نمیشه که توی همهی جنبههای زندگی غیرمتعارف باشی. مردم فکرای بد میکنن

در آخر چیزی که «ابله» را به عنوان رمانی از یکرماننویس کمتر آشنا ماندگار می کند به تصویر کشیدن نوعی از علاقه و دوستداشتن است که با ناتوانی از ابراز احساسات به القای حسی از درماندگی دامن میزند و مهر تأییدی بر نقش مهم زبان در ایجاد یک رابطهی عاطفی می‌‌گذارد. این حس، حسی است که در جایجای داستان به چشم میخورد و نویسنده به خوبی توانسته با خلق لحظاتی تأثیرگذار در طی داستان آن را به خواننده منتقل کند.

عاشقانه‌ای از  جنس زبان

سبد خرید

109_photo.jpg

تسلانامه‌ای برای زندگی

تعداد: 1

135000تومان

72_photo.jpg

غربت

تعداد: 1

118800تومان