در باب تاثیرات «داستایفسکی» بر «کافکا»

۱۷ آذر ۱۴۰۰

برخی پژوهش‌های ادبی نشان داده که آغاز داستان «مسخ» فرانتس کافکا به شدت تحت تاثیر داستان «همزاد» داستایفسکی نوشته شده است. حتی ساختار شروع داستان و بیداری قهرمان‌ها در یک وضعیت کابوس‌وار هم کاملا مشابه هستند. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که کافکا ایده بدل شدن به یک «حشره» را هم از واگویه‌ای در «جنایت و مکافات» وام گرفته است. راسکولنیکف می‌پرسد: «آیا من یک انسان هستم یا یک حشره»؟ و این کابوس او، نیم قرن بعد در داستان کافکا به تحقق می‌پیوندد. با این حال، فرم و ساختار داستان «مسخ» به شدت تحت تاثیر یک داستان کوتاه از داستایفسکی قرار دارد.

اگر در داستان «مسخ» کافکا، گره‌گور سامسا به یک حشره بزرگ بدل می‌شود، در داستان «تمساح» داستایفسکی، ایوان ماتویچ سالم و سلامت وارد شکم تمساح می‌شود. هر دو اتفاق خرق‌عادت‌های شگفتی هستند اما بجز این اتفاقات غیرممکن، باقی داستان کاملا طبیعی و حتی معمولی جلو می‌رود. یعنی کل داستان وارد یک جهان جادویی با منطق غیرقابل درک نمی‌شود، بلکه همین یک اعوجاج است که رخ می‌دهد و باقی وقایع بر اساس روابط علت و معلولی که می‌شناسیم پیش می‌روند. ایده‌ای که حتی پیش از داستایفسکی هم شاید بتوان آن را در داستان «دماغ» گوگول جستجو کرد اما بدون شک کافکا در زمان نگارش «مسخ»، تحت تاثیر آثار داستایفسکی قرار داشته است.

کتابخانه خصوصی کافکا حاوی «نامه‌ها»، «برادران کارامازوف»، «جنایت و مکافات» از داستایوفسکی و مجموعه‌ای یک جلدی از آثار کوتاه‌تر او بود که تحت عنوان واحد «قمارباز» ترجمه شده بودند. از خلال نامه‌های کافکا هم می‌دانیم که او علاوه بر آثار موجود در کتابخانه‌اش، بسیاری از آثار دیگر، از جمله زندگی‌نامه داستایوفسکی (نوشته نینا هافمن) و مقاله مقدماتی استراخوف بر «مجموعه آثار» داستایوفسکی را خوانده بود.

به نظر می‌رسد، فراتر از تمامی علاقمندی‌های ادبی، کافکا به دو دلیل دیگر نیز با داستایفسکی همذات‌پنداری می‌کرد. یکی رابطه پیچیده با پدر (که داستایفسکی در «برادران کارامازوف» به تصویر کشید و کافکا در «محاکمه» و سپس «نامه به پدر») و دیگری بیماری صرع داستایفسکی که کافکا آن را به بیماری سل خود تشبیه می‌کرد.

در باب تاثیرات «داستایفسکی» بر «کافکا»

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.