اشتیاق اگرچه از قلب دنیای واقعی، فرانسهی ۱۸۰۴ شروع میشود اما بخش عمدهی داستان در ونیز میگذرد. شهری بر روی آب که نویسنده مدعی است پیش از آنکه دربارهاش بنویسد آن را ندیده است. اما ونیزی که او میسازد همچون داستانش ظاهری واقعی دارد و باقی توصیفی است خیالانگیز از دنیایی که هر اتفاقی در آن قابل وقوع است. شهری جادویی، سراسر هزارتو و پر رمز و راز، احاطه شده با آب که به راحتی در آن گم میشوید. هیچ جادهآی به مسیر مشخصی ختم نمیشود و از اینرو مخفیگاهی است مناسب فراریان، دزدان و دغلکاران. شهری که در آن هر ناممکنی ممکن میشود.
معنی اشتیاق و پرداخت آن در لایههای مختلف داستان:
اشتیاق جایی میان هراس و همآغوشی است.
اشتیاق، بیش از آنکه احساس باشد، سرنوشت است. (از کتاب)
اشتیاق، منشا اصلی رفتار شخصیتهای داستان است، این احساس چنان در هنری و ویلانل جاری است که از هیچ کاری برای دستیابی به چیزی که به آن مشتاقند روگردان نیستند. آنها چنان به سمت عشق و جنگ کشیده میشوند که ناپلئون به جنگهای پی در پی و طولانی. جنگ برای سربازان ارتش فرانسه هم به معنای زندگی و امیدی فراسوی این سیاهی بود. آنها چنان به جنگ وابسته بودند که هیچ جایگزینی برای آن نداشتند. اما اشتیاق ویلانل چیزی فراتر از باقی شخصیتهاست، ویلانل نمیتواند آرام بنشیند، او تبلور شور و سرزندگی است، رها، بیقید و نامحدود زندگی میکند، به هرکاری دست میزند، همهچیز را مزه میکند و به آسانی دور میاندازد، عمیقا عاشق میشود، عاشق هر آنکس که نباید عاشقش بشود. ویلانل را میتوان یکی از پرشورترین شخصیتهای ادبی نامید، موجودی شیفتهی زندگی، بیمرزهای اخلاقی انسان واقعی و سراسر شوق تجربه کردن.
واقعیت و خیال
داستان بلند وینترسون در این رمان یادآور افسانههاست. خاصه پرداخت یکی از دو شخصیت اصلیاش که برپایهی جادو شکل میگیرد و نویسنده با نثری حکایتگونه واقعیت را به خیال میآمیزد و جذبهای سحرآمیز به قصهاش میدهد. ویلانل، ونیزی سرکش که ظاهری زنانه دارد اما جادویی مردانه به ارث برده است همچون موجودی افسانهای است که قدرتی ماورای انسان دارد و هر لحظه خواننده را شگفتزده میکند. پاهای توری ویلانل که با آنها میتواند روی آب راه برود و قلب تسخیرشدهاش که به معنای واقعی توسط زنی مرموز ربوده شده از مهمترین نشانههای خیالانگیز رمان هستند.
سبد خرید شما خالی است.