بورخس به روایت یوسا

۰۷ آذر ۱۴۰۰

این کتاب آخرین اثر ماریو بارگاس یوسا است که آن را مجموعه‌‌ای از مقالات، سخنرانی‌ها و یادداشت‌های او که با خورخه لوئیس بورخس مرتبط بوده، تشکیل داده است. یوسا خودش این کتاب را شاهدی از نیم‌قرن خوانش بورخس می‌داند. او درباره‌ی این رابطه‌ی تنگاتنگ که با آثار بورخس داشته و در یادداشت‌های این کتاب بازتابانده است می‌نویسد: «بارها آثارش را بازخوانی کرده‌ام و برخلاف اتفاقی که با دیگر نویسندگانی برایم می‌افتد که نوجوانی‌ام را رقم زدند، هرگز ناامیدم نکرده‌است؛ برعکس، هر خوانش نو، شور و شادی‌ام را نو می‌کند و رازها و ظرافت‌های جدیدی از آن جهان بورخسی فوق‌العاده بکر در مضمون و فوق‌العاده شفاف و برازنده در بیان، بر من آشکار می‌سازد».

ساختار کتاب:

علاوه ‌برشعری از یوسا در ستایش بورخس، مقدمه، کتاب‌نامه و دو مصاحبه‌‌ی بورخس با یوسا، که در سال‌های۱۹۶۳ و ۱۹۸۱ صورت گرفته‌اند، کتاب هفت قسمت دیگر دارد که عنوان‌های آن‌ از این قرار است: «بورخس در خانه‌اش»، «داستان‌های بورخس»، «بورخس در پاریس»، «بورخس، اهل سیاست»، «انتی و بورخس»، «بورخس در میان بانوان» و «سفر در بالون».

خلاصه‌ای اجمالی از محتوای هر فصل:

«بورخس در خانه‌اش» را یوسا در بستر  فرصتی که برای مصاحبه با بورخس در خانه‌اش بوده نوشته است و ضمیمه‌ای به آن مصاحبه به حساب می‌آید. او در این یادداشت گزارشی از جزئیات حال و هوایی که بر زندگی روزمره‌ی بورخس و خانه‌‌اش غالب است به می‌دهد.

یوسا در بخش دیگری از کتاب به «داستان‌های بورخس» پرداخته است. او ابتدا به تأثیر نگره‌های سارتر درباره‌ی تعهد نویسنده در باورهای خودش و دیگر هم‌نسلانش اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه بورخس دقیقاً نماینده‌ی تمام چیزهایی بوده که او باید از سارتر می‌آموخت از آن‌ها بیزار باشد: «هنرمندِ گریزان از جهانِ خود و اکنون، در عالَمی اندیشمندانه از فرزانگی وخیال‌پردازی؛ نویسنده‌ی بی‌اعتنا به سیاست، به تاریخ و حتی به واقعیتی که شکاکیت و نادیده‌انگاریِ خنده‌رویانه‌ی او را به هرآنچه جز ادبیات، به نمایش می‌گذاشت؛ اندیشمندی که نه‌تنها به خود اجازه می‌داد باورهای جزمی و ناکجاآبادهای چپ را به طعنه بگیرد، بلکه شمایل‌شکنی را به حدی می‌رساند که به حزب محافظه‌کار بپیوندد».

یوسا به تبعیت از دیدگاه سارتر،‌ در طول آن سال‌ها در بحث‌هایی که با دیگران داشته آثار بورخس را مصداق «مزخرفات بطالتی پرهیاهو» معرفی می‌کرده. اما در خلوت خودش جادوی ادبی بورخس را مقاومت‌ناپذیر می‌یافته و احساس فاسقانه‌‌ی خیانت به استادش، سارتر، لذت منحرفانه‌ای را هم به آن می‌افزوده. دِینی که بورخس به گردن نویسندگان اسپانیایی‌زبان دارد و همین‌طور مشخصه‌های سبکی‌ او از دیگر موضوعات این فصل است.

یوسا که به نظر می‌رسد در پی ارزیابی‌ کلی از آثار بورخس است، کوشیده علی‌الرغم همه‌ی شیفتگی‌‌اش نسبت به بورخس، کاستی‌های او را هم  از قلم نیندازد. در همین راستا، «قومیت‌گراییِ فرهنگی» را یکی از همین کاستی‌ها برمی‌شمارد. اما معتقد است که چنین کاستی‌هایی چیزی از سایرِ ارزش‌های ستودنیِ آثار بورخس نمی‌کاهد زیرا: «کمال مطلق در این جهان بروز نمی‌یابد، حتی در آثار هنریِ آفرینندگانی که مانند بورخس، بیش از دیگران به دستیابی به آن نزدیک بودند».

«بورخس در پاریس» به بهانه‌ی برگزاری جشن صدمین زادروز بورخس  (۱۸۹۹ـ۱۹۹۹)  در فرانسه نوشته شده. یوسا در این یادداشت اذعان می‌کند که بورخس بدون اقبال فرانسه به این زودی جایگاه فعلی‌اش را به دست نمی‌آورد. اما با این حال، اشاره‌ای به مصاحبه‌اش در ۱۹۶۳ با بورخس می‌کند و می‌گوید که آن موقع دست‌کم برای یک لحظه توانسته  با بورخس حرف بزند و ارتباطی حقیقی برقرار کند اما: «دیگر هرگز در سال‌های بعد آن حس را نداشتم. بارها دیدمش، در لندن، بوئنوس‌آیرس، نیویورک، لیما، و باز هم با او مصاحبه کردم، حتی بار آخر، چند ساعت در خانه‌ام بود. اما در هیچ‌کدام از آن موقعیت‌ها احساس نکردم که درحال حرف‌زدنیم. او دیگر فقط شنوندگانی داشت، نه هم‌صحبتانی و چه‌بسا فقط یک شنونده که چهره و نام و جایش عوض می‌شد‌. شنونده‌ای که بورخس رفته‌رفته در برابر او تک‌گوییِ کنجکاوی‌برانگیز و بی‌پایانی را می‌گستراند که در پس آن گرفتار یا دفن شده بود تا همچون یکی از شخصیت‌هایش، از دیگران و حتی از واقعیت فرار کند. او تحسین‌شده‌ترین مرد جهان بود و درعین‌حال حس وحشتناکی از تنهایی منتقل می‌کرد.» یوسا ناظر به این موضوع، این پرسش را مطرح می‌کند که «فرانسوی‌ها با معروف‌کردن او، شادتَرش کردند یا ناشادتر؟» و در طول یادداشتش می‌کوشد برای آن پاسخی  پیدا کند.

مضمون یادداشت بعدی کتاب، « بورخس، اهل سیاست»، گزارشی مختصر از دیدگاه‌ها و عملکردهای سیاسی‌ بورخس است. بی‌علاقگیِ نادیده‌انگارانه‌ای که بورخس به سیاست داشته باعث دشواری ارائه‌ی چنین محتوایی است اما با این حال، از آنجایی که یوسا عقیده دارد که نادیده‌انگاری بورخس خودش نوعی موضع‌گیری سیاسی، برآمده از شک‌گرایی‌ بورخس است؛ توانسته از عهده‌اش بربیاید.

تأثیر بورخس در آثار خوان کارلوس اُنِتی موضوع یادداشت دیگری از کتاب است به نام: «اُنِتی و بورخس». ادعای اصلی‌ یوسا در آن  از این قرار است، که برخلاف اظهارات خود بورخس و اُنِتی و تفاوت‌های بنیادینی آشکاری که در آثار این دو نویسنده دیده می‌شود، میان‌ها قرابتی اساسی و برآمده از تأثیر بورخس بر اتنی جود دارد.

دو یادداشت انتهاییِ کتاب به معرفی دو اثر کمترشناخته‌شده از بورخس اختصاص دارد. نخست، کتابی شامل گلچینی از یادداشت‌های بورخس مابین سال‌های ۱۹۳۶ و ۱۹۳۹، که در هفته‌نامه‌ای مختص به زنان خانه‌دار منتشر شده. دیگری هم، سفرنامه‌ای کمترشناخته‌شده از بورخس، مربوط  به سفری که در سال‌های پایانی عمرش، در فاصله‌ی میان هشتادوسه و هشتاد‌وپنج‌سالگی‌، با ماریا کداما کرده است.

بورخس به روایت یوسا

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.