عشق در در سال‌های جنگ و آوارگی

۲۰ مرداد ۱۴۰۰

مقدونیه از تهران دور نیست آن‌طور که نویسنده گفته برگرفته از تجربیات واقعی اوست، نیره پازوکی یکی از دانشجویانی بوده است که بعد از تعطیلی دانشگاه‌های ایران به مقدونیه می‌رود و در آنجا درگیر جنگ‌های داخلی یوگسلاوی در منطقه‌ی بالکان می‌شود. ناهیدِ داستان پازوکی برآمده از همین وقایع است، انقلاب ایران، جنگ و مهاجرت بسیاری از جوانان در جست‌و‌جوی یک زندگی بهتر. با این‌همه پازوکی تنها دست بر نقطه‌عطف‌های تاریخ ایران نگذاشته و تاثیر جنگ را بر زندگی روزمره‌ی مردم بسیاری از کشورهای دیگر نیز به تصویر کشیده است، از ترکیه گرفته تا کشورهای یوگسلاوی سابق، ایتالیا، و افغانستان. ناهید از جایی می‌گریزد و به جایی پناه می‌برد که خودش سال‌هاست درگیر جنگ‌های داخلی است، او همچون بسیاری از جوانان آن‌سال‌ها بی آنکه قدرت انتخابی داشته باشد تنها به فرار از موقعیتی ترسناک می‌اندیشد، این را در سرنوشت شخصیت‌های دیگر داستان نیز می‌بینیم. شخصیت‌هایی که ناهید در مقدونیه با آن‌ها همخانه می‌‌شود، زنانی که آرمان‌هایشان آن‌ها را از کشورهاشان فراری داده و در این میان زخمی مهیب‌تر می‌‌خورند و همین‌طور افغان‌هایی که پس از جنگ در کشورشان به ایران می‌آیند و وقتی دوباره به آن‌جا بازمی‌گردند جنگی بدتر در کشورشان آغاز شده است.

هرچند شخصیت اصلی رمان و بسیاری دیگر از شخصیت‌های کلیدی زن هستند اما داستان پازوکی داستانی با مولفه‌های ادبیات زنانه نیست، داستان تمام کسانی است که به امیدی شروع کرده‌اند و ناامید بر جا نشسته‌‌اند، پر از مهاجرینی که نه در وطن‌شان امنیتی مانده و نه در کشوری که به آن پناه برده‌اند جایی دارند. نخ تسبیح تمام شخصیت‌ها آوارگی، خستگی و ناامیدی است. در جهان داستانی نویسنده مفری نیست، وطن معنا باخته و جهان چنان آشفته‌ی جنگ‌های پی در پی است که انسان‌‌ها توان حرکت از دست داده‌اند. اما تاکید نویسنده بر زندگی زنان داستانش سویه‌‌هایی زنانه به آن داده است. به جز ناهید که شخصیت اصلی داستان است، غالب شخصیت‌های اصلی‌ زن هستند، زهره خواهر ناهید، نوشابه مامای روستا، سانیا دخترش و شیونا دوست چینی‌اش از جمله زنانی هستند که در تاریخ معاصر نادیده گرفته شده‌اند و عموما جایگاه‌شان چه در واقعیت و چه در ادبیات داستانی از نگاه و ذهنیت مردانه روایت می‌شده است. با این‌همه رمان به رمانی زنانه که درباره‌ی روزمره و جنسیت و هویت زنانه کنکاش کند تبدیل نشده و اوضاع و احوال زنان را از خلال وقایع سیاسی و فرهنگی تبیین می‌کند.

از دیگر مضامین کتاب مسئله‌ی مهاجرت است، ناهید به عنوان شخصیت اصلی مهاجری است که مجبور به ترک وطن می‌شود و امید‌ها و آرزوهایش را در سرزمینی دیگر جست‌و‌جو می‌‌کند. در مسیر او بسیار مهاجرین دیگر هستند که به دلایلی مشابه مجبور به فرار از سرزمینی شده‌اند که به آن تعلق داشته‌اند اما در کشوری دیگر نیز نمی‌توانند ریشه کنند. ناهید اگرچه با مردی مقدونی ازدواج می‌کند و بچه‌دار می‌شود اما بعد از مرگ آن مرد خودش را جزئی از آن خانواده نمی‌بیند و تصمیم به برگشتن می‌گیرد و دخترش که تباری ایرانی مقدونی دارد هم در نهایت تن به ماندن در سرزمین مادری نمی‌دهد. شخصیت‌‌های رمان مقدونیه از تهران دور نیست درگیر نوعی بی‌وطنی شده‌اند، آن‌ها هیچ‌کجا احساس امنیت و آرامش ندارند، نه در سرزمین خودشان و نه در کشورهایی که به آن مهاجرت می‌کنند. ناهید تلاش می‌کند تا با برگشتن به سرزمین مادری خانواده‌ای را که از دست داده دوباره پیدا کند، اما از این برگشتن هم چیزی نصیبش نمی‌شود، او دیگر توانی برای جنگیدن ندارد.

مقدونیه از تهران دور نیست داستانی است درباره‌ی سرزمین مادری، خانواده، خاک. پدر ناهید خانواده‌اش را برای زندگی با زنی دیگر ترک می‌کند. او به شکلی منزجزکننده حتی در روزی که مأموران امنیتی خواهرش را بازداشت می‌کنند از جا تکان نمی‌خورد. مادرش بعد از رفتن او دق می‌کند و خواهرش به‌خاطر فرار ناهید همیشه از او دلچرکین است. بهزاد، اولین عشق ناهید به زندان می‌افتد و هیچ‌وقت به مقدونیه نمی‌رود. ناهید شوهرش بوریس را نیز دوست ندارد و به ناچار با او ازدواج می‌کند و آنتونیو، مردی که به قول ناهید سن پدرش را دارد هم حاضر به ازدواج با او نمی‌شود. ناهید نمی‌تواند خانواده‌ای را که از دست داده جای دیگری پیدا کند، حتی نمی‌داند مادر خوبی برای دخترش بوده است یا نه. او نمی‌تواند در خاکی غریب ریشه بدواند و در سرزمین مادری هم تنها می‌ماند.

عشق در در سال‌های جنگ و آوارگی

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.