شخصیت اصلی رمان، باچان، با تعصبات شدید و احساسات تند نسبت به عدالت، بسیار جذاب است. بیان شفاف و بیپروای افکارش بهویژه در مورد رفاه و سلامت شخصیاش، مانند علاقهاش به استخر رفتن و خوردن کوفته تا حد ترکیدن، در طول داستان بهشدت خواننده را جذب میکند. هرچند این مشغولیتها چندان پسندیده و معقول نیستند، اما باچان آنها را پاداشی برای تحمل اقامتش در این شهرستان دورافتاده میداند. او درگیر جنگ روانی دایمی با گروهی از دانشآموزان است که همواره تلاش دارند از شر معلم جدید خود خلاص شوند و با روشهای مختلف او را مسخره کنند.
در بخشی از داستان، کشمکشهای باچان و «ردشرت»، معلم ریاکار و با نفوذی که به دلایلی سیاسی در مدرسه حاضر است، محوریت دارد. ردشرت، که به دلیل پیراهن پشمی قرمز رنگش مشهور شده، در تلاش است تا کوگا، معلم خوشقلب و بیادعای مدرسه را از مدرسه اخراج کند. او برای اجرای نقشههایش با قلدری از کوگا میخواهد که برای انتقال به مدرسهای دیگر در شهرستانی دورافتاده موافقت کند. این اقدام منجر به ستیزی میان ردشرت و «پروکیوپاین»، رییس هیاتمدیره بخش ریاضیات، میشود که در جلسهای به ردشرت میگوید که باید انتقال کوگا را لغو کند. ردشرت برای عملی کردن نقشههایش همدستش «کلان»، معلم فریبکار هنر، را به همراه باچان به ماهیگری دعوت میکند. در حالی که باچان در حال استراحت بر روی قایق است، ردشرت و کلان شروع به گفتوگو میکنند تا باچان ناخواسته صحبتهای آنها را بشنود. هدف آنها این است که باچان را متقاعد کنند که پروکیوپاین بود که در مدرسه شبانهروزی دانشآموزان را تحریک کرده تا زمانی که باچان به دوش گرفتن رفت، ملخی در رختخوابش بگذارند.
این اتفاق منجر به یک دعوای جدی میان باچان و پروکیوپاین میشود. در این شرایط، کلان نیز مشغول توطئهچینی است و هیچ تلاشی برای حل مشکل ندارد. هنگامی که باچان تازه به شهر رسیده بود، پروکیوپاین به او کمک کرده بود تا اتاقی برای کرایه پیدا کند، اما بعدها کلان با دروغگوییها و داستانپردازیهایش سعی میکند اعتبار باچان و پروکیوپاین را خدشهدار کند. باچان و پروکیوپاین از نظر شخصیتی شباهتهای زیادی به هم دارند؛ هر دو با مزاجی تند و بیپرده در بیان نظراتشان هستند. اما خوشبختانه آنها به سرعت متوجه نقش منفی ردشرت و کلان میشوند و تصمیم میگیرند اختلافات خود را حل کنند.
رمان به اوج خود میرسد زمانی که ردشرت بهخاطر برادرش که در جشن بزرگداشتی برای پیروزی نظامی شرکت کرده، جنگی لفظی بین باچان و پروکیوپاین به راه میاندازد. این منجر به کتک خوردن باچان و پروکیوپاین میشود و آنها بهطور ناعادلانهای به عنوان عاملان نزاع محکوم شده و شغل خود را از دست میدهند. با این حال، این شکست به هیچوجه روحیه آنها را تضعیف نمیکند. برعکس، آنها تصمیم میگیرند که تلافی کنند و برای انتقامگیری از ردشرت و کلان، اتاقی نزدیک به کلوپی که ردشرت همیشه به آن میرود، اجاره میکنند. بعد از چندین شب انتظار، آنها ردشرت و کلان را در حالی که از کلوپ خارج میشدند مچ میگیرند و در صحنهای خندهدار به آنها کتک میزنند. ردشرت و کلان که میترسند آبرویشان لکهدار شود، هیچ اقدامی نکرده و داستان با یک پیروزی برای باچان و پروکیوپاین به پایان میرسد. باچان به توکیو برمیگردد و پروکیوپاین نیز به یک شرکت حملونقل میپیوندد.
«باچان» نماد سادگی، صداقت و آرمانگرایی دوران جوانی است. این رمان به خواننده یادآوری میکند که بیان حقیقت و نپذیرفتن سازشهای بزرگسالی پیش از آنکه جوانی به پایان برسد، آسانتر است. ویژگیهایی مانند جستوجو برای حقیقت، عبور از سنتهای دستوپاگیر و نادیده گرفتن پیشرفت شخصی در شخصیت باچان قابل تحسیناند. این رمان با ارزشهای فرهنگی و تاریخیاش توانسته است در دل خوانندگان از هر نسل جایگاه ویژهای پیدا کند.
سبد خرید شما خالی است.