بوطیقای ایمان در جهان خدا

۲۴ تیر ۱۴۰۴

می‌توان کتاب «صید مرغ سنگ‌خوار» را «بوطیقای ایمان در جهان خدا» نامید؛ زیرا ابعاد فاجعه‌ای را واکاوی می‌کند که بر انسان مومن علی‌رغم ایمان او آوار شده است.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، طاهره مهری- کتاب «صید مرغ سنگ‌خوار؛ روایت و روایت‌شناسی تراژدی عاشورا» تالیف امیر خداوردی از سوی نشر برج به بازار کتاب آمد.
وقتی آلبوم نی‌نوای حسین علیزاده منتشر شد، عده بی‌شماری فارغ از انگیزه‌های سازنده‌اش آن را به ماجرای کربلا گره زدند. نی‌نوا در واقع صرفاً خاطرات شخصی علیزاده به زبان موسیقی بود، ولی از آنجا که خیال حدومرز نمی‌شناسد او این آزادی را برای شنونده آلبومش قائل شد تا برداشت خودش را داشته باشد. اغلب هنرمندان و نویسندگانی هم که گوشه چشمی به ماجرای کربلا داشته‌اند در همین مسیر بوده‌اند؛ تاریخ را از چشم خود دیده‌اند و در نهایت قصه خود را ساخته‌اند. اما نقد ادبی که حالا کم‌وبیش برای خودش در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها بخش مستقلی دست و پا کرده به عاشورا چطور نگاه می‌کند؟ این همان کاری است که امیر خداوردی در صید مرغ سنگ‌خوار کرده است:

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، طاهره مهری- کتاب «صید مرغ سنگ‌خوار؛ روایت و روایت‌شناسی تراژدی عاشورا» تالیف امیر خداوردی از سوی نشر برج به بازار کتاب آمد.

وقتی آلبوم نی‌نوای حسین علیزاده منتشر شد، عده بی‌شماری فارغ از انگیزه‌های سازنده‌اش آن را به ماجرای کربلا گره زدند. نی‌نوا در واقع صرفاً خاطرات شخصی علیزاده به زبان موسیقی بود، ولی از آنجا که خیال حدومرز نمی‌شناسد او این آزادی را برای شنونده آلبومش قائل شد تا برداشت خودش را داشته باشد. اغلب هنرمندان و نویسندگانی هم که گوشه چشمی به ماجرای کربلا داشته‌اند در همین مسیر بوده‌اند؛ تاریخ را از چشم خود دیده‌اند و در نهایت قصه خود را ساخته‌اند. اما نقد ادبی که حالا کم‌وبیش برای خودش در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها بخش مستقلی دست و پا کرده به عاشورا چطور نگاه می‌کند؟ این همان کاری است که امیر خداوردی در صید مرغ سنگ‌خوار کرده است:

بازخوانی واقعه‌ای مذهبی و حتی قدسی. مولف کتاب «صید مرغ سنگ‌خوار» سعی می‌کند با استفاده از ابزارهای نقد ادبی به این دو پرسش پاسخ دهد که چرا و چطور انسان مومن در جهانی که در دست خداست به عاقبتی دردناک گرفتار می‌شود؟

صید مرغ سنگ‌خوار تحلیلی ادبی از روایت عاشوراست، ولی نه روایتی مثل همان واقعه تاریخی مشهور، بلکه مثل یک داستان خیالی.

کتاب «صید مرغ سنگ‌خوار؛ روایت و روایت‌شناسی تراژدی عاشورا» از دیباچه شروع می‌شود و در سه پرده یکم: پیش از واقعه، پرده دوم: واقعه و پرده سوم: پس از واقعه به شرح وقایع عاشورا ذیل موضوعات خاص می‌پردازد.

دیباچه

«صید مرغ سنگ‌خوار» قرار است رابطه انسان و مبدا متعال را از منظر نقد ادبی بررسی کند و به این منظور به بازخوانی واقعه‌ای می‌پردازد که منزلتی مذهبی و بلکه قدسی یافته است تا نمونه‌ای باشد از به آغوش کشیدن آنچه از مجرای جهان هستی و به اراده مبدا متعال رخ می‌دهد، با تمام سختی‌ها و شرارت‌های آن.

همچنین می‌توان کتاب حاضر را «بوطیقای ایمان در جهان خدا» نامید؛ زیرا ابعاد فاجعه‌ای را واکاوی می‌کند که بر انسان مومن علی‌رغم ایمان او آوار شده است. این انسان مومن در جهانی که در دست خداست چرا و چطور به عاقبتی دردناک گرفتار می‌شود؟

پرداختن به واقعه عاشورا از منظر نقد ادبی نیازمند به دست آوردن روایتی از واقعه است که در آن جنبه‌های داستانی نمایشی لحاظ شده باشد و در عین حال به منابعی پشت گرم باشد که در مذهب امامیه معتبر است. همچنین، چنانکه تراژدی می‌طلبد، از زبان و سبکی فاخر برخوردار باشد. به این منظور، متن ترجمه تفسیر طبری که از کهن‌ترین متون نثر فارسی است و اتفاقاً در نسخه‌ای از آن قصه عاشورا آمده است، به عنوان متن اصلی برگزیده شد. اما از آنجا که این قصه بسیار خلاصه و بر مبنای نگاه اهل تسنن روایت شده است، دست به کار تالیف متنی از روایت عاشورا شدم که با لحاظ کردن سبک و زبان ترجمه تفسیر طبری، با دو منبع معتبر مذهب امامیه، یعنی ارشاد شیخ مفید و لهوف سیدبن طاووس باشد.

باب یکم: پیش‌گویی واقعه

«پاره‌ای از گوشت تن پیغمبر بریده شد. آن تکه در دامن من افتاد!» ام فضل، همسر عباس بن عبدالمطلب، چو از خواب برخاست، هراسان به مسجد پیغمبر رفت. شب بود و نمی‌دانست پیغمبر خدا امشب در حجره کدام یک از زنان خویش است. هر کدام از حجره‌ها دری به مسجد داشت. مسجد، آن زمان، بی‌فرش و اثاث بود. کف آن را با سنگ‌ریزه فرش کرده بودند و مومنین بر همان نماز می‌کردند و گرد پیغمبر می‌نشستند و پیغمبر می‌ایستاد. هنوز منبری در کار نبود و چون خطبه می‌کرد بر یکی از ستون‌های مسجد تکیه می‌داد. ام فضل کنار همان ستون ایستاد. این ستون‌ها، تنه‌های بریده نخل بودند تا شاخ و برگی را که سقف مسجد بود نگه دارند. ام فضل در آن تاریکی خوابی را که دیده بود از خاطر گذراند.

به خود لرزید و دستانش عرق کرد. آیاتی از قرآن را که از بر داشت زمزمه کرد؛ شاید کمی از آشوب دل او فروکاهد: «ولله غیب‌السماوات والارض والیه یرجع الامر کله فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغافل عما تعملون»؛ یعنی: نهان آسمان و زمین فقط در سیطره خداست، همه کارها به او باز می‌گردد، پس او را بندگی کن! و بر او توکل کن که پروردگار تو از آنچه می‌کنید بی خبر نیست.

ناگهان نجوایی به گوشش رسید. صدای پیغمبر بود که در دل تاریکی به نماز ایستاده بود.

ام‌فضل زنی شجاع بود و نیرومند، اما حالا از این خواب که دیده بود، به قدری پریشان بود که پیغمبر را در تاریکی مسجد ندیده و صدای مناجات او را نشنیده بود؛ ام فضل هراسان بود و نمی‌خواست از پیش خود خوابی را که دیده بود تعبیر کند، هر چند نیک می‌دانست که حادثه‌ای شوم در کمین است.

باب دوم: دعوت به ماجرا

قهرمانان در ابتدای داستان‌ها به ماجرا دعوت می‌شوند؛ دنیای عادی که به نظر ایستا می‌رسد و قرار نیست در آن واقعه‌ای دردناک رخ دهد، ناگهان آبستن واقعه می‌شود؛ بوی مرگ به مشام می‌رسد، چندان که طبیعی است اگر قهرمانان از ورود به ماجرا پرهیز کنند. اما این روحیه در همه یکسان نیست؛ هستند قهرمانانی که مشتاق ماجرایند و قهرمانانی که به استقبال ماجرا می‌روند و خود جهان را آبستن واقعه می‌کنند، قهرمانان فعال، مانند ابراهیم، آن‌گاه که به پدرش آزر گفت: شرم نداری بت‌های جامد را به خدایی گرفته‌ای؟ من تو را و قوم تو را در گمراهی روشن می‌بینم و این آزر بت‌تراش بود چنانکه در اخبار آمده است که بت تراشیدی و به ابراهیم دادی که به بازار ببر و بفروش! او بیاوردی و رسنی در پای بت بستی و بر زمین می‌کشیدی و می‌گفتی: «که می‌خرد خدایی را که نشنود و نبیند و از چیزی بی‌نیاز نکند؟».

باب سوم: ملاقات با پیرفرزانه

حسین به مکه منزل کرده بود. ایام شعبان بود. مردمان از اهل مکه و اهل دیگر بلاد، که به عمره در مکه بودند، به او روی آورده پیوسته به سرای او آمدو شد می‌کردند. ابن زبیر نیز به کنار خانه خدا منزل کرده بود و همواره نماز می‌کرد و در طواف بود. او نیز با مردمان به سرای حسین می‌آمد و می‌رفت، گاهی دو روز پشت هم و گاهی یک روز می‌آمد و دو دیگر روز باز می‌آمد و حسین سخت‌ترین خلایق بود برای عبدالله بن زبیر؛ چه نیک می‌دانست تا حسین به مکه است، اهل حجاز یا پسر زبیر بیعت نکنند و از حسین بیشتر اطاعت کنند تا از پسر زبیر و در نظر ایشان حسین ارجمندتر بود تا پسر زبیر.

باب چهارم: دوستان و دشمنان

حالا که دیگر قهرمان از دنیای عادی پا فراگذاشته و وارد سرزمینی ویژه شده است، قوانین این سرزمین با آنچه پیش از این مرسوم بود متفاوت است؛ کسانی بودند که پیش از این دوست به شمار می‌آمدند، اما آیا در این دنیای دیگرگون نیز دوست محسوب خواهند شد؟ دشمنان پیشین چطور؟ ممکن است از سر دوستی و صدق درآیند؟ دوستی و دشمنی در این جهان جدید بازتعریف می‌شود و باید دید چه کسی دوست است و چه کسی دشمن.

فرایند تمییز دوستان از دشمنان یکی از دامنه‌دارترین عناصر داستان واقعه عاشوراست، فرایندی که از ابتدای داستان آغاز شده بود؛ مروان خیلی زود در صف دشمنان قرار گرفت و شاید مناسب‌تر آن باشد که بگوییم: مروان در همان صف که پیش از این بود، بماند و دشمنی و نفرت خود را آشکارتر کرد.

بوطیقای ایمان در جهان خدا

باب پنجم: خیانت

نقشه قهرمان همواره با موانعی مواجه می‌شود و وجود همین موانع است که داستان را به پیچ‌وخم کشانیده و را می‌اندازد. یکی از پربسامدترین موانع پیش روی قهرمانان خیانت است. خائن دشمنی است که لباس دوست بر تن کرده و ناگهان آن کاری را می‌کند که توقع نمی‌رفت و به این ترتیب سرنوشت داستان رقم می‌خورد.

مشهورترین خائن در متون مقدس، یهودای اسخریوطی است که علی‌رغم شهرتش دو ضعف عمده در خود دارد که از بخت خوب داستان، آن دو ضعف، عامل تاویل‌ها و تفسیرهای فراوان شد و بر قدرت متن افزود؛ اگرچه در یک قصه بی‌نقص نباید چنین باشد.

باب ششم: عبور از نخستین آستانه

گاهی حوادث در مسیر خود به قدری هموار پیش می‌روند که گویی از پیش نوشته شده‌اند. البته باید دید این همواری برای کدام یک از طرفین ماجرا احساس می‌شود، قهرمان یا ضدقهرمان؟

اگر قهرمان در همان ابتدای داستان با یزید بیعت می‌کرد، داستان شکل نمی‌گرفت و او آن پهلوانی نبود که در شعر ابن مفرغ، در سپیده صبح وحوش بیابان را می‌هراسانید. حالا که بیعت نکرده است و هزاران نفر از اهل کوفه به هواداری او آماده قیامند. حالا که داستان در حال شکل گرفتن است و قهرمان به دژ دشمن نزدیک می‌شود، دنیای جدید ابعاد خود را نشان خواهد داد، دنیایی که تنها یکی از دو طرف ماجرا را پیروز میدان خواهد کرد. این دنیا از همان آغاز تکلیف خود را با قهرمان روشن کرده است؛ گاهی حوادث برای پیروز میدان چندان هموار پیش می‌رود که گویی از پیش نوشته شده است.

باب هفتم: جاده شکست

در حماسه و حکایت سلحشوران مرحله‌ای قبل از آزمایش اصلی دیده می‌شود که هوش و چابکی و توانایی و دانایی قهرمان محک زده می‌شود. در این مرحله که به «جاده آزمون‌ها» موسوم است قهرمان در معرض یک رشته گرفتاری‌ها و چالش‌ها قرار می‌گیرد تا برای آزمایش بزرگی که پیش رو دارد آماده شود. چنین قهرمانی البته که از امدادهای غیبی بهره‌مند است و پیر فرزانه و امدادرسانی که پیش از این قهرمان را ملاقات کرده بود و او را به این سفر فراخونده بود، اکنون با طلسم‌ها یا سربازان خود به کمک می‌آید یا رازی را برای قهرمان می‌گشاید که کلید حل معماست و او را از این ورطه بیرون می‌برد.

باب هشتم: نقص قهرمان تراژدی

تا به اینجا دو نفر خائن دیگر به داستان افزوده شدند؛ یکی شریح قاضی و دیگری پسر طوعه. شریح به سیرت خود عمل کرد. او سخن کذب نگفت، هر چند تمام آنچه را دیده بود نیز نگفت. خیانت شریح نگفتن تمام حقیقت بود و خیانت پسر طوعه که از بیم عبیدالله بود و به طمع آن ده هزار درهم، گفتن تمام حقیقت بود در جایی که نباید سخن گفت.

باب نهم: راهیابی به ژرف‌ترین غار

حسین آگاه شد که تنی چند به فرمان یزید در حرم خدای، پنهانی قصد او دارند. نخواست که آنجا خون‌ریزی کنند و حرمت خانه خدا شکسته شود، خانه خدای را طواف کرد و به صفا و مروه شد و کمی از موی سر خود برید و حج را بدل به عمره کرد و عمره تمام کرد و آنگاه که مردم به منا می‌شدند، حسین سوی کوفه شد و هنوز خبر مسلم او را نرسیده بود.

بایستاد و خطبه کرد، گفت: «فرزند انسان مرگ را همراه خویش دارد، چون گردن‌بندی که دختران جوان به گردن دارند و چه مشتاقم من آن‌گونه که یعقوب آرزوی یوسف داشت که گذشتگان خویش دریابم و چه خوب است مرا معرکه‌ای که خویش را در آن فتاده خواهم دید. من هستم و گرگان بیابان که بندبند پیکرم را می‌درند و شکم‌های گرسنه و روده‌های تهی را از پاره‌های تنم پر می‌کنند. بدانید که رسول خدای از پاره تن خویش جدا نیفتد و من نور چشم رسولم. هر که جان خویش از برای من می‌بخشد و به دیدار خدای مهیاست با من کوچ کند که بامداد رهسپارم.»

پرده دوم: واقعه

باب نهم: شهید

«شهید» در زبان عرب به معنای گواه و شاهد است و پیش از اسلام در مسیحیت رواج داشت و ایشان به کسی که جان خود را برای شهادت بر راستی ببازد شهید می‌گویند. در قرآن عموماً این لفظ به معنای لغوی عربی آن یعنی گواه و شاهد آمده است، اما در برخی آیات مانند آیه ۶۹ سوره نساء در کنار صدیقین و انبیاء قرار گرفته است و مفسران بر این عقیده‌اند که مقصود از شهدا در این مواضع مقتولین در جهاد است.

صاحب بن عباد در وجه تسمیه مقتول در راه خدا به شهید می‌گوید: «او را شهید می‌نامند؛ چون زنده است و پیش خدا حاضر است، یا چون خدا و فرشتگان شهادت می‌دهند که او به بهشت خواهد رفت، یا چون ایشان شاهد ملکوت خدا و ملک او هستند.»

باب دهم: عدل انسانی

شاید به نظر برسد که بحث از عدل و ظلم در کلام اسلامی همان است که در فلسفه آمده است، اما این طور نیست، هر چند میان بحث متکلمان و بحث فلاسفه شباهت‌های فراوانی دیده می‌شود.

مسئله در میان متکلمان از صفات الهی آغاز می‌شود: آیا از خدای متعال فعل قبیح سرمی‌زند یا خیر؟ از این رو با معنای فقهی عدل، که ناظر به اوصافی انسانی است که گواهی در دادگاه را قابل پذیرش می‌کند، متفاوت است. همچنین با عدالت از منظر فلسفه نیز متفاوت است؛ موضوع اصلی یکی از مهم‌ترین کتاب‌های دوران یونان باستان یعنی کتاب جمهوری افلاطون پیدا کردن پاسخی مناسب به همین سوال است که «عدالت چیست؟».

پرده سوم: پس از واقعه

باب یکم: تجدید حیات

نقطه اوج حماسه‌ها و داستان سلحشوران از پس بحران، لحظه‌ای است که قهرمان سرانجام جان سالم به در برده یا پس از مرگ دوباره زنده می‌شود. غالباً تبهکاران هستند که می‌میرند یا شکست می‌خورند، اما این قاعده در تراژدی جاری نیست، آنجا داستان به فاجعه ختم می‌شود و با بحران به پایان می‌رسد.

باب سوم: پیروزی

از این رو، ماجرای حسین و دشمنان وی به پایان نرسیده است؛ او در این اوقات که مابین عاشورا و روز رستاخیز است، بر دشمن چیره نشده، لیکن به آنچه بر او واجب شده عمل کرده و به روز رستاخیز است که پیروزی او محقق خواهد شد.

کتاب «صید مرغ سنگ‌خوار؛ روایت و روایت‌شناسی تراژدی عاشورا» تالیف امیر خداوردی با ۲۰۶ صفحه و شمارگان یک‌هزار نسخه از سوی نشر برج منتشر شد.


محسن آزموده، س
رویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)

بوطیقای ایمان در جهان خدا

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.