خبرگزاری ایرنا - اگر با شنیدن اسم ادبیات روسیه تنها نام غولهایی مانند لف تالستوی، فیودور داستایفسکی، نیکولای گوگول و آنتون چخوف به ذهنتان میرسد، چادر بزرگ سبز با ساختار خاص و پیچیده ادبی خود میتواند نمایانگر تصویر درستی از ادبیات معاصر این کشور باشد.
این رمان که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، از ۳۰ داستان تشکیل شده است که رد پای سه قهرمان کتاب – میخا، ایلیا و سانیا – در هر کدام از آنها دیده میشود اما فرم داستانگویی رمان به گونهای است که کاراکترهای اصلی در برخی داستانها به عنوان شخصیتهای فرعی حضور دارند. با این حال داستانهایی که هر یک ساختمان مستقلی دارند در کنار هم یک کل منسجم را به وجود میآورند. به این ترتیب اولیتسکایا خواننده را به ضیافت مفصلی با قهرمانهای کوچک و بزرگی از لایههای مختلف اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم روسیه دعوت میکند؛ ضیافتی که در آن چهرههای سرشناسی مانند آندری ساخاروف و یوزف برودسکی گرفته تا دستاندرکاران گمنام صنعت چاپ زیرزمینی کتابهای ممنوعه (سامیزدات) به چشم میخورند.
رمان چادر سبز بزرگ از منظر زمانی با مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ شروع و با مرگ شاعر شهیر روس برودسکی در سال ۱۹۹۶ به پایان میرسد. نویسنده با انتخاب این دو واقعه برای افتتاحیه و اختتامیه اثر خود به خوبی جزییات کمتر شنیده شده از نیمه دوم حکومت شوروی را برای مخاطب توصیف میکند. مراسم خاکسپاری استالین با هزاران کشته، وجود گروههای مختلف با عقاید گوناگون در جبهه مخالفین حکومت و دلایل خروج چهرههای ناراضی از کشور از جمله مهمترین مواردی هستند که نویسنده به تفصیل و در قالب داستان به آنها پرداخته است.
اولیتسکایا چادر سبز بزرگ را کتابی درباره آن دسته از افرادی میداند که در دوران وحشت شوروی شهامت ایستادگی در برابر رژیمی را داشتند که انسان را از درون به فساد و تباهی میکشاند. او در این رمان به طور مشخص از دهه شصتیها صحبت میکند؛ نسلی از روشنفکران شوروی که عموماْ متولدین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۵ و از خانوادههای انقلابیون و بلشویکها بودند. والدین این نسل که خود در شکلگیری انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نقش پررنگی داشتند، بعدها در دوران تصفیه کبیر استالین زندانی یا کشته شدند که همین موضوع در نوع نگاه فرزندان آنها – دهه شصتیها – نسبت به حکومت شوروی تاثیر زیادی گذاشت.
این جریان در نهایت به شکلگیری یک اپوزیسیون خاموش در این نسل منجر شد. بیشتر دهه شصتیها به خاطر دگراندیشی خود سالها در زندان ماندند، اجازه زندگی عادی در اجتماع نیافتند و در نهایت برخی از آنها در پی معامله با حکومت از کشور خارج شدند.
میخا بعد از آن همه سال مارکسیسمخوانی و تلاش برای یافتن جواب این پرسش که چرا آن ایده زیبای عدالت اجتماعی در عمل این چنین ناموزون و تحریف شده به اجرا درمیآید، تازه با حقیقتی عریان و تلخ مواجه شده بود؛ دروغی بزرگ، کلبیگری، بیرحمی و شقاوت بی حد و فریب بیشرمانه مردمان وحشتزده چون ابر سیاه و سهمگینی تمام این سرزمین را دربرگرفته بود. کرامت انسانی هیچ معنایی نداشت. میشد این ابر سیاه را استالینیسم نامید، اما دیگر به باور میخا استالینیسم تنها یک نمونه از شر بزرگ استبداد سیاسی در همه جای جهان بود و منحصر به دوره و زمان خاصی نبود.
اولیتسکایا در این کتاب البته تصویری صرفاً قهرمانانه از مبارزان راه آزادی و مخالفان حکومت ترسیم نمیکند، بلکه به چنددستگی و اختلاف در میان آنها و انتخابهای دشوار اخلاقی در مسیر مبارزه نیز اشاره میکند. پیامد انتخابهایی که قهرمانان اصلی کتاب ناگزیر در برابر آنها قرار میگیرند، به گونهای است که زندگی و سرنوشت خود و عزیزانشان را به کل دستخوش تغییر میکند. آلا لاتینینا، روزنامهنگار و منتقد ادبی در همین رابطه میگوید: «لودمیلا اولیتسکایا هنر عجیبی دارد، او از مخالفان و مبارزان با حکومت قهرمان نمیسازد، بلکه نشانمان میدهد که زندگی در این وضعیت تا چه اندازه پر است از دوراهیهای اخلاقی، گاه تسلیمشدن و گاه تن به اعتراف اجباری دادن و مرگ خودخواسته، اما درعینحال هر لحظه از زندگی در سودای رسیدن به آزادی نیز برای قهرمانهایش ارزشمند است».
نوع رابطه مخالفان با حکومت، یکی دیگر از موضوعات کتاب است که نویسنده با ارجاعات متعدد به آثاری مانند ۱۹۸۴و مجمع الجزایر گولاگ به آن اشاره میکند. ادبیات کلاسیک روسیه و تاریخ به طور کلی از موضوعات مورد توجه اولیتسکایا هستند که از سوی شخصیتهای کتاب هم بارها درباره آنها صحبت میشود. گویی خالق اثر در تلاش است با این اشارات به خواننده بگوید که قهرمانان او در یک امر تاریخی مهم سهیم هستند.
ما در واقعیت نه، که در تاریخ زندگی میکنیم. پاسترناک بیست سال قبل از این کوچه میگذشت. صد و پنجاه سال پیش از این پوشکین اینجا راه میرفته و حالا ما هم در آن قدم میزنیم، در حالی که مراقبیم از روی چالههای همیشگی خیابان بپریم.
لودمیلا اولیتسکایا به عنوان اولین نویسنده زنی که برنده جایزه بوکر روسی در سال ۲۰۰۱ شده و آثارش تا به حال به بیش از ۳۳ زبان ترجمه شدهاند، خود را متعلق به گروهی از مردم میداند که با واقعیتهای اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفتهاند و خود را از نظر فرهنگی و قومی یهودی میدانند، اما مسیحیت را بهعنوان دین خود برگزیدهاند.
او به سنت ادبی نویسندگان بزرگ روس پایبند است؛ به سنت داستایفسکی، تالستوی و پاسترناک. اولیتسکایا در چادر سبز بزرگ، سیاست، شیدایی و ایمان مذهبی را در هم میآمیزد و شکوفایی زندگی فردی را در دل تاریکترین لحظهها جشن میگیرد. اینجا قهرمانهای اصلی و دهها شخصیت فرعی، خردهروایتهای گاه طنزآمیز و گاه هولناک به هم میپیوندند و تصویری میسازند از جامعهای که به شیوههای گوناگون در پی دوام است. در آغازین جملههای این رمان ما با مردمان پرتناقضی روبهرو میشویم که از یکسو آرزوی شنیدن خبر مرگ دیکتاتور را در دل میپرورانند و از سوی دیگر، وقتی خبر آن را از رادیو میشنوند، از وحشت اشک میریزند.
چادر سبز بزرگ را نشر برج با ترجمه مریم انصاری سعید از روسی در ۶۱۶ صفحه و شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر کرده است. این نشر پیش از این کتابهای تدفین پارتی با ترجمه یلدا بیدختینژاد و فقط یک طاعون ساده با ترجمه آبتین گلکار را از همین نویسنده روانه بازار کرده است.