خلاصه
کتاب «ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» روایتگر سیر تحول خانوادهای است که طی برهههای مختلف تاریخی بهوسعت یک قرن، افتوخیزهای بسیاری را از سر میگذراند. دامنهی تجارب این خانواده به تناسب تعداد اعضاء و تنوع روحیاتی که هر یک از آنها دارند، گسترده و گوناگون است و نویسنده با زبان طنز به شرح حال این آدمها میپردازد. نقطهی مبدأ این مسیر تکاملی را واسیلی الکساندرویچ اسمیرنف با ورودش به خانوادهای ایرانی میسازد. او که از افسران سابق قشون روسیه در جنگ جهانی اول بوده است، در تبریز با دختری بهنام فتحالملوک که همراه خانوادهاش از سمنان برای سفر به این شهر آمده دیدار میکند. پس از انقلاب اکتبر و بازگشت نظامیان روس به کشورشان، این افسرِ دلبسته به دختر ایرانی، در موطن معشوقش میماند و با او ازدواج میکند. تنها ثمرهی این پیوند دختری بهنام ثریاست که ازدواجش با پسری از خانوادهی اسماعیلخان شایق که از اربابان بهنام سمنان است، خانوادهی شایقپوری را تشکیل میدهد که داستانهای کتاب عمدتاً حول محور آن پیش میروند. محل زندگی این خانواده خانهباغی است که اتفاقات تاریخی فراوانی را به خود دیده است. ثریا ازمیری در همین خانه است که پایان جنگ دوم جهانی و آمدورفت متفقین را شاهد بوده و مورد تجاوز سربازی روس قرار گرفته و این مسأله با تولد فرزند اولش، سیروس و شبهات و شایعاتی که با آن همراه است، گره میخورد. در کنار سیروس، فرزندان بعدی، مرتضی، ژوپی (که بعدها اسم خود را فرنگیس میگذارد)، بابک و بهزاد نیز هر یک با ازدواج و روابط خود، حجمی بر مناسبات این خانواده میافزایند.
اکنونِ داستان با مرگ ثریا و گرد هم آمدن فرزندانش به همراه خانوادههایشان در خانهباغ آغاز میشود. غیاب مادر موجبات وقایعی را فراهم میآورد که در آنها پروندهی هر یک از اعضای خانواده به شکلی مجزا گشوده میشود. آدمها به منزلهی شاخ و برگ این درخت خانوادگی با خود ویژگیهای شخصیتی منحصربهفرد و ماجراهایی دارند که در مجموع پیکرهی این رمان را میسازند. آنها با زنجیرهی قصههایشان به هم متصل میشوند و هرکسی سهمی از روایت در این میان دارد و بهنوبهی خود پای آدمها و رویدادهای تازهای را به داستان باز میکند که خط سیر آنها به شکل مجزا و مستقل از باقی تحولات رمان قابل پیگیری است.
ساختار داستانی
این رمان به فراخور تعدد شخصیتها، شاخههای روایی بسیاری دارد که تاریخچهی خانوادگی در یک نقطه آنها را به هم متصل نگه میدارد. در چشماندازی کلی، هیچ یک از شخصیتها نقشی بیش از سایرین ندارد و همه با هم در ساختن بدنهی روایت به شکلی یکسان پیش میروند. در کنار داستانهای اصلی، اشاراتی به رویدادهای تاریخی و تحولات اجتماعی هر عصر از زندگی خاندان نیز میشود که از جنگ جهانی اول تا زمان حاضر را در بر میگیرد. راوی دانای کل در چرخشهای مدام و به تناسب حوادث به ذهن یکی از شخصیتها نزدیک میشود و از منظری نزدیک به ذهن او جهان پیرامون را مینگرد و حکایت خویش را بازگو میکند.
مناسبات آدمها اغلب با طنز موقعیت نیز درآمیخته است که خصلتهای شخصیتیشان بر کمیک بودن شرایط میافزاید. بهطور نمونه طی داستان به ویژگیهایی از بهزاد، پسر کوچک خانوادهی شایقپور، اشاره میشود که گاهی در داشتن خصوصیات تیپیک کمدی از باقی افراد خانواده پیشی میگیرد. بهزاد در انظار کمهوش و غریب به نظر میآید که تلاشهای زیادش برای ازدواج به هیچ نتیجهی روشنی ختم نشده است؛ سه بار نامزد کرده که هر سه بار از طرف دخترها به هم خورده و با چهارده دختر دیگر به قصد ازدواج آشنا شده که دو تایشان تا پای نامزدی آمده و برگشتهاند. چهار تا بعد از قرار پنجم و پنج تا بعد از قرار دوم با او به هم زده بودند و سه تای باقیمانده در همان قرار اول او را نپسندیدهاند. به همین نسبت سایر اعضای خانوادهی شایقپور نیز کارنامههایی سرشار از کمدی دارند.
رمان ساختاری معمایی نیز دارد و هر واقعه به پرسشی ختم میشود که کلیدهای حل آن بهتدریج در اختیار مخاطب قرار میگیرد. برخی از معماها بنیادیترند و به فلسفهی وجودی اعضای خاندان یا سرنوشتی که بر سرشان آمده ارتباط مییابند و بعضی دیگر به روشن شدن چهرهی شخصیتها یا گشایش گره تعدادی از ماجراهای فرعی کتاب میانجامند.
رئالیسم جادویی از دیگر مؤلفههای ساختاری این رمان است و در دل ماجراهایش همواره جریان دارد. یکی از مثالهای آن ماهی خاکستری است که نریمان نام گرفته و طی سالها زندگی در آبانبار خانهی شایقپورها، به قاعدهی یک انسان درشت هیکل رشد میکند و گویی به عضوی از خانواده تبدیل میشود. در بخشهای دیگری از کتاب نیز به احضار روح یا مکالمه با حیواناتی از قبیل کلاغ اشاره میشود که سرنخهایی برای کشف برخی معماها به شخصیتهای داستان میدهند.
مضامین داستانی
حیات تکاملی یک خاندان که دستخوش تلاطمات اجتماعی و سیاسی میشود در کانون مضامین این رمان قرار دارد. نویسنده در سایهی روایت تاریخچهای خانوادگی، ابعادی از بافت فرهنگی و تاریخی یک شهر را نیز به تصویر میکشد. این تصویر در گذر زمان و همگام با تحولاتی که انسانها تجربه میکنند، دچار تطوری چشمگیر میشود. در اغلب وقایع داستان سرنوشت شخصیتها با شهر و زیست جامعهشناختی آن گرهی تنگاتنگ میخورد و بهراحتی نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد و بهشکلی جداگانه مورد بررسی قرار داد و بهنوعی میتوان گفت زندگی خانواده و شهر در هم تنیده است و تغییر یکی، تأثیری شگرف بر دیگری میگذارد.
اما مسألهی سیر دگردیسی شخصیت انسانها در مقاطع گوناگون تاریخی نیز در این رمان جایگاه ویژهای دارد و پیگیری خط سرنوشت هر یک از افراد این داستان گویای همین واقعیت است. جنگ، اشغال شهر، انقلاب، مهاجرت، کودتا و تحولات سیاسی مختلف هرکدام سبک زندگی تازه و ویژگیهای شخصیتی متفاوتی از آدمها در این رمان میسازند که نمونهای از انبوه جامعهای هستند که شرایطی مشابه را تجربه کردهاند.
گره زدن دنیای واقعی با پدیدههای فراواقعی که با رویکردی نقادانه صورت میگیرد، مضمون درخور تأملی در این کتاب میسازد. با درج عناصر خارقالعاده و گهگاه ماورای طبیعی، به نظر میآید که جدیت و قطعیتی که در نگاه معمول ما به زندگی نهفته است، به پرسش گرفته میشود. آدمها در بسیاری از وقایع کتاب خط میان واقعیت و جادو را برمیدارند و بهنظر دنیای بهتر و تحملپذیرتری برای زندگی میسازند. دیدگاه کمیک آنها نیز بر قدرت سازگاریشان با رخدادهای تراژیک میافزاید.
وجه تمثیلی نیز پابهپای موقعیتهای طنز داستان پیش میآید و به آن جنبهای فرازمانی میبخشد. گاهی اسطورهها و الگوهای تاریخی پا به رمان میگذارند که به تعمیمپذیری رویدادهایش کمک بیشتری میکنند. از جمله میتوان به جعبهی پاندورایی اشاره کرد که میراث خاندان است و در رویکردی دوگانه هم بهنظر گرهگشای آنهاست و هم سرمنشأ بسیاری از مصایبشان.