کتاب بالش

کتاب بالش

نویسنده: 
سی شوناگون
مترجم: 
سید آیت حسینی
سال انتشار: 1404 صحافی: جلد سخت تعداد صفحات: 440 قطع کتاب: رقعی
قیمت: ۰ تومان
شابک: 9786225696778

یادداشت‌های روزانه‌ی بانوی درباری، ندیمه‌ی همسر امپراتور ژاپن، امروز به‌مثابه‌ی میراثی جهانی خوانده می‌شود. سِی شوناگون یکی از نخستین زنان تاریخ است که جهان را از دریچه‌ی چشم خود ثبت کرده است؛ با نگاهی تیزبین، دل‌بسته به زیبایی و سرشار از طنازی و تأمل. مشاهدات لطیف و شاعرانه‌ی او در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی، در روزگار شکوفایی فرهنگ درخشان هِی‌آن نوشته شده‌اند؛ و ما را به قلب یکی از باشکوه‌ترین دربارهای تاریخ می‌برند: کاخی آکنده از آیین‌های سلطنتی، رقابت‌های پنهان، گفت‌وگوهای ظریف، شعرهای عاشقانه و شگفتی‌های زندگی روزمره.

کتاب بالش سندی نایاب از زندگی زنان فرهیخته‌ی دربار است که قرن‌ها پیش، روح فرهنگ ژاپنی را شکل داد. این کتاب در کنار حکایت گِنجی، اثر بانوی نویسنده موراساکی شیکیبو، تصویری مکمل اما متفاوت از جهان نخبگان عصر هِی‌آن ارائه می‌دهد؛ با این تفاوت که شوناگون نه با داستان‌پردازی، که از خلال لحظه‌های زیسته و تجربه‌های شخصی، این جهان را روایت می‌کند؛ جهانی بکر، درخشان و زنده که در برابر چشمان ما گشوده می‌شود.

برچسب‌ها ادبیات ژاپن ترجمه

چرا باید این کتاب را بخوانیم


یکی از نخستین آثار نثر شخصی در تاریخ ادبیات جهان

«کتاب بالش» از اولین نمونه‌های یادداشت‌نویسی شخصی و روزنگاری است که با نگاهی صمیمی، شاعرانه و بی‌واسطه، زندگی نویسنده را ثبت کرده است
.

روایتی زنانه، نادر و اصیل از دل دربار ژاپن

سِی شوناگون در مقام ندیمه‌ی همسر امپراطور، نگاهی منحصر‌به‌فرد به جزئیات زندگی درباری، روابط انسانی، آداب فرهنگی و لحظه‌های روزمره دارد؛ نگاهی که در متون تاریخی آن زمان کمتر دیده می‌شود.



زیبایی‌شناسی دل‌انگیز در هر گوشه‌ی متن

واژه‌ی «اوکاشی» که بیش از ۴۵۰ بار در کتاب آمده، مفهوم زیبایی، جذابیت، و لذت را به‌عنوان محور نگاه نویسنده تثبیت می‌کند و روحی لطیف و زنده در سراسر کتاب جاری می‌سازد.



ترکیبی شگفت‌انگیز از فهرست‌ها، داستان‌ها، نظرات و خاطرات

کتاب مجموعه‌ای از حدود ۳۵۰ یادداشت کوتاه و بلند است؛ گاه یک فهرست ساده از چیزهای خوشایند، گاه یک شعر، گاه یک روایت عاشقانه یا مشاهده‌ای دقیق از رفتار آدم‌ها.


زنی با نبوغ ادبی خیره‌کننده و حافظه‌ای تصویری شگفت‌آور

سِی شوناگون شاعری تیزهوش، نکته‌سنج و کنجکاو است که جزئیات لباس‌ها، روابط، سخنان و صحنه‌ها را با دقتی کم‌نظیر و زبانی دلنشین ثبت کرده است.



دروازه‌ای به فرهنگ، معماری، مد و ادب دربار

این اثر منبعی بی‌همتا برای شناخت معماری، پوشاک، آداب معاشرت، سنت‌های شعری و زیبایی‌شناسی زنان درباری ژاپن قرن دهم به‌شمار می‌رود. با وجود قدمت هزارساله، «کتاب بالش» زبانی زنده، نگاهی طناز و فضایی دارد که برای خواننده‌ی امروزی همچنان جذاب، خلاقانه و قابل لمس است.

تمجید‌ها


مقالات وبلاگ

زیبایی نهفته در جزئیات؛ جهان سِی شوناگون در «کتاب بالش»

زیبایی نهفته در جزئیات؛ جهان سِی شوناگون در «کتاب بالش»

کتاب بالش یکی از مهمترین شاهکارهای ادبیات کلاسیک ژاپن یادداشت‌های روزانه‌ی ندیمه‌ی همسر امپراطور است که در حوالی سال 1000 میلادی رشته‌ی تحریر درآمده است. این کتاب از حدود 350 پار‌ه‌ی بلند و کوتاه تشکیل شده است و سندی تاریخی و منبعی دقیق برای شناخت دربار امپراطور ژاپن در قرن دهم میلادی و جزئیات زندگی درباریان و مناسبات بین آن‌ها به شمار می‌رود. یکی از عجیب‌ترین جنبه‌های «کتاب بالش» آن است که ملغمه‌ای شگفت‌انگیز از پاره‌های متنوع و جورواجور است. برخی از پاره‌ها بسیار ...

بیشتر بخوانید

دیدگاه‌ها

هیج دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده!

دیدگاه خود را وارد کنید.

دانلود پی‌دی‌اف

بخشی از کتاب

مقدمهی مترجم

کتابی که در دست دارید یکی از مهمترین آثار ادبیات کلاسیک ژاپن است که در آخرین سالهای قرن دهم میلادی در دربار امپراتور در کیوتو نوشته شده است. نویسندهی کتاب بانویی درباری به نام سِی شوناگون[1] است که ندیمهی ملکهی وقت بوده است. کتاب بالش[2] بهلحاظ فرم ادبی به ژانری تعلق دارد که در زبان ژاپنی به آن زویهیتسو[3] میگویند. زویهیتسو نوعی از یادداشتنویسی است که نویسنده در آن افکار مختلفی را که از ذهنش میگذرد، با آزادی کامل بر روی کاغذ میآورد. این نوع یادداشتها معمولاً از پارههای کوتاه و بلندی تشکیل میشوند که لزوماً ارتباط محتوایی با یکدیگر ندارند. نویسنده میتواند در یک پاره نظر خودش را دربارهی شعری که خوانده یا شنیده بیان کند، در پارهی بعد فهرستی از گلهایی که به نظرش زیباست به دست دهد، در پارهی بعد داستانی خیالی تعریف کند، در پارهی بعد پندی به خواننده بدهد و در پارهی بعدی خاطرهای واقعی را بیان کند. زویهیتسو شباهتهایی به فرم جستار[4] در ادبیات غیرداستانی[5] امروزی دارد. در ادبیات کلاسیک فارسی هم آثاری مانند گلستان سعدی یا بهارستان جامی بیشباهت به فرم زویهیتسوی ژاپنی نیستند.

در تاریخ ادبیات ژاپن زویهیتسوهای فراوانی نوشته شدهاند؛ اما در میان آنها سه اثر از همه ماندگارتر و مشهورترند که به «سه زویهیتسوی بزرگ» معروفاند و کتاب بالش قدیمیترین و مهمترین آنهاست. دومین زویهیتسوی بزرگ هوجوکی[6] اثر کامونو چومِی[7] در قرن سیزدهم است که قدرتالله ذاکری آن را با نام یادداشتهای کومه[8] به فارسی برگردانده است و سومین زویهیتسوی بزرگ تسورهزورهگوسا [9] اثر راهبی به نام یوشیدا کنکو[10] در قرن چهاردهم است که دکتر هاشم رجبزاده آن را با نام گلستان ژاپنی[11] به فارسی ترجمه کرده است. اینک کتاب بالش برای نخستین بار از زبان ژاپنی به فارسی برگردانده میشود. این کتاب علاوه بر آنکه یکی از شاهکارهای ادبی کشور ژاپن محسوب میشود، سندی تاریخی و منبعی دقیق و مطمئن برای شناخت دربار امپراتور ژاپن در قرون دهم و یازدهم میلادی و جزئیات زندگی درباریان و مناسبات بین آنهاست.

بیشتر وقایع ضبطشده در کتاب بالش در قسمت اندرونی دربار امپراتور رخ میدهد و تاریخ وقوع آنها بین سالهای 993 تا 1000 میلادی است. اطلاعات ما از زندگی سِی شوناگون چندان زیاد نیست؛ حتی نام واقعی او را بهدرستی نمیدانیم. بخش اول نام او یعنی سِی[12] احتمالاً صورت کوتاهشدهی نام خانوادگی او یعنی کیوهارا[13] است (سِی تلفظ دیگری از نویسهی کیو[14] است). شوناگون نیز یکی از القاب رسمی دربار امپراتوری و بهمعنی «مشاور ردهی سوم» است. القاب مشابه آن عبارتاند از دایناگون[15] (مشاور اعظم) و چوناگون[16] (مشاور ردهی میانی). در آن زمان مرسوم بود که زنان دربار را با القاب یکی از خویشاوندان مردشان میخواندند. بنابراین، احتمالاً سِی شوناگون لقب شوناگون را از یکی از بستگان مرد خود گرفته است که از مشاوران ردهی سوم دربار بوده است. در برخی منابع تاریخی نام واقعی سِی شوناگون را ناگیکو[17] ضبط کردهاند. در کتاب اما همهجا او خود را با نام سِی شوناگون میخواند.

سِی شوناگون در اوج شکوفایی دوران هِیآن[18] زندگی میکرد. هِیآن بهمعنی «صلح و آرامش» است و این نام بهخوبی ماهیت این دورهی طولانی و باثبات در تاریخ ژاپن را بازگو میکند. دورهای که از سال 794 تا 1186 میلادی طول کشید و در آن فرهنگ ژاپن بالید و به شکوفایی رسید. عامل این شکوفایی تلاقی فرهنگ وقت ژاپن با فرهنگ چین بود. در دورهای که سِی شوناگون در آن میزیست فرهنگ چین تأثیری عمیق بر فرهنگ ژاپن گذاشته بود، هرچند ارتباط بین ژاپن و چین قطع شده بود.

شهری که سِی شوناگون در آن زندگی میکرد، یعنی هِیآنکیو[19] (کیوتوی امروزی) معمولاً «پایتخت» نامیده میشد. برای مردمانی که در این پایتخت زندگی میکردند سایر نقاط ژاپن تاریک و بهدور از فرهنگ محسوب میشد. در مرکز پایتخت نیز قصر امپراتور ژاپن قرار داشت. هِیآنکیو با الگوبرداری از چانگآن[20]، پایتخت چین، ساخته شده بود و قصر بزرگ امپراتور در شمال شهر قرار داشت و در مناطق شرقی، غربی و جنوبی آن خیابان کشیده بودند. قصر به دو بخش بیرونی و درونی تقسیم میشد. قصر بیرونی که باروهای بلندی آن را از شهر جدا میکرد عمارتهای مختلف حکومتی را در خود جای میداد و قصر درونی که با دیوارهایی از بخش بیرونی مجزا میشد محل زندگی امپراتور و خانوادهی سلطنتی و معاشرانشان بود.

سِی شوناگون در حاشیهی این دنیا زاده شد. پدرش والی یکی از ایالتهای آن زمان ژاپن بود. این مقام عموماً به درباریان ردهی میانی اعطا میشد. زندگی در ایالتها برای درباریان پایتختنشین بهمنزله‌‌ی نوعی تبعید فرهنگی بود. به همین علت بود که بسیاری از والیان ایالتها بخش قابلتوجهی از وقت خود را بهجای ایالت خود، در دربار میگذراندند. در کتاب نیز هیچ ردی از زندگی سِی شوناگون در جایی بهجز پایتخت نمیبینیم.

با کنار هم گذاشتن شواهد موجود میتوان تولد سِی شوناگون را در حوالی سال 966 در نظر گرفت و آخرین اخبار مربوط به او نیز در سال 1017 روایت شدهاند. او احتمالاً در حدود سال 1025 درگذشته است. میدانیم که او با یکی از درباریان به نام تاچیبانا نوریمیتسو[21] ازدواج کرده و اقلاً یک فرزند از او داشته است. این ازدواج اما دوام زیادی نداشته و پیش از آنکه سِی شوناگون به خدمت ملکه درآید به جدایی انجامیده است. در کتاب بالش چندین بار از مردی به نام نوریمیتسو یاد میشود که با سِی شوناگون پیوند برادری و خواهری بستهاند. این مرد احتمالاً همسر سابق اوست. برای روشنتر شدن دورهی زندگی سِی شوناگون شاید بد نباشد اشاره کنیم که او با بزرگان ادب فارسی نظیر فردوسی، بیهقی، ناصر خسرو، ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری همروزگار بوده است.

وقایع ضبطشده در کتاب بالش تقریباً همگی در زمانی رخ داده که سِی شوناگون در سِمت ندیمگی ملکه تِیشی[22] در دربار خدمت میکرده است. در آن زمان سِی شوناگون کمتر از سی سال سن داشت و البته از سایر ندیمهها و خدمتکاران ملکه بزرگتر بود. او همچنین حدود ده سال از خود ملکه مسنتر بوده است. خدمت سِی شوناگون در دربار امپراتور ظاهراً با مرگ ملکه تِیشی به پایان میرسد و ما از زندگی و احوال او در سالهای پایانی عمر تقریباً چیزی نمیدانیم. سِی شوناگون عاشقانه ملکه تیِشی را میستاید و ملکه نیز آشکارا از مصاحبت با او لذت میبرد. اما گاه دوست دارد سربهسر ندیمهی محبوب خود بگذارد و معمولاً این کار را با آزمودن عشق و وفاداری او نسبت به خود میکند.

با اینکه از تِیشی با عنوان «ملکه» یاد میشود، اما در حقیقت، او جایگاه مستحکمی در دربار نداشت. وقتی سِی شوناگون به خدمت او درآمد، او همسر اصلی امپراتور ایچیجو بود. تِیشی دختر یکی از بزرگان خاندان پرنفوذ فوجیوارا[23] به نام میچیتاکا[24] بود و در چهاردهسالگی به عقد امپراتور یازدهساله درآمده بود. همسران دیگر امپراتور نیز که همگی از خاندانهای بانفوذ بودند در همین دربار زندگی میکردند.

با اینکه خاندان امپراتوری ژاپن قدیمیترین خانوادهی سلطنتی در جهان است، در طول تاریخ ژاپن، امپراتور معمولاً قدرت چندانی نداشته است. در دورهی هِیآن نیز قدرت واقعی در دستان خاندان قدرتمند فوجیوارا بود و اغلب سِمتهای مهم دربار در اختیار مردان خاندان فوجیوارا قرار داشت. تلاش خاندان فوجیوارا و خاندانهای بزرگ دیگر همواره بر این بود که ملکه، یعنی مادر امپراتور بعدی، از خانوادهی آنها باشد و بر سر همین موضوع با یکدیگر بهشدت رقابت میکردند. به همین دلیل، جایگاه ملکه تِیشی به جایگاه پدرش میچیتاکا در دربار بستگی داشت. کتاب بالش میچیتاکا را مردی شوخطبع و قدرتمند به تصویر کشیده است. با درگذشت میچیتاکا جایگاه ملکه تِیشی نیز در دربار متزلزل میشود. سرانجام عموی تِیشی میچیناگا[25] که جای پدر او را گرفته است دختر دهسالهی خود را به عقد امپراتور درمیآورد و این دختر جایگاه همسر اصلی امپراتور را تصاحب میکند. تِیشی در پایان همان سال از دنیا میرود و در نتیجه، سِی شوناگون نیز جایگاه خود را در دربار از دست میدهد.

یکی از عجیبترین جنبههای کتاب بالش آن است که ملغمهای شگفتانگیز از پارههای متنوع و جورواجور است. برخی از پارهها بسیار کوتاهاند درحالیکه برخی دیگر به چندین صفحه میرسند. برخی فهرستی هستند از اشیا یا پدیدههای مشابه، برخی خاطرات نویسندهاند، برخی دیگر به حکایتها و روایتها یا افکار و نظرات نویسنده دربارهی چیزهای مختلف اختصاص دارند و برخی نیز داستانهای کوتاه عاشقانهاند. اندکی از پارهها نیز با پارههای دیگر ارتباط دارند. بااینحال، روح واحدی هست که تمام پارههای کتاب بالش را مانند نخ تسبیحی به هم وصل میکند و آن روح واحد نگاه دقیق و نکتهسنج و مثبتاندیش سِی شوناگون به پدیدههای پیرامون خود است. در سراسر کتاب نویسندهای کنجکاو، حاضرجواب و باهوش را میبینیم که تسلط غریبی به آثار ادبی زمانهی خود دارد و حتی ادبیات کلاسیک چینی را هم کاملاً میشناسد؛ درحالیکه یادگیری زبان و ادبیات چینی اساساً مختص مردان دربار بوده است.

بیشک مهمترین کلیدواژهی کتاب بالش کلمهی «اوکاشی»[26] است که بیش از 450 بار در متن کتاب تکرار شده است. اوکاشی که امروزه به اصطلاحی در زیباشناسی ژاپنی تبدیل شده است در دورهی زندگی سِی شوناگون بهمعنی جذاب، هیجانانگیز، زیبا، سرگرمکننده، شادیآور، وسوسهکننده، لذتبخش، خشنودکننده و دلفریب بوده است. در ترجمهی این کتاب، در اغلب موارد، واژهی «اوکاشی» به «دلانگیز» ترجمه شده است. اوکاشی همان عنصر وحدتبخشی است که بنیاد پارههای ظاهراً بیارتباط نوشتهی سِی شوناگون را تشکیل میدهد. حتی در جایی که خود واژهی اوکاشی (دلانگیز) در متن غایب است، ما حضور آن را بهعنوان مضمونی ثابت احساس میکنیم.

با اینکه میدانیم سِی شوناگون پس از درگذشت ملکه جایگاه خود را در دربار از دست داده است و وقایع سخت و غمانگیز دیگری را هم از سر گذرانده و همهی این اتفاقات بزرگ تأثیر عمیقی بر زندگی او گذاشته است، در کتاب بالش اندوه و ماتم حضور بسیار کمرنگی دارد. در این کتاب سِی شوناگون بیشتر بر روی وقایع و موضوعات جالب و جذاب اطراف خود تمرکز کرده است. اگر اندوهی هم در یادداشتهای او ظاهر میشود، زودگذر است و خیلی سریع جای خود را به وقایع شاد و دلانگیز میدهد. گویا سِی شوناگون به دنبال آن است که به خوانندگان خود طعم شیرین زندگی در دربار پرزرقوبرق هِیآن را بچشاند. ازهمینرو است که نهتنها قاطعانه از بازگفتن غمها خودداری میکند، بلکه تا حد زیادی، بهجای آن به خواننده نشاط و شادی میبخشد. او آگاهانه قصد دارد تا دربار ملکه تِیشی را برای همیشه غرق در درخشش رنگارنگ زیباییهای دلانگیز نشان دهد و این تصویر را برای خنثی کردن داستان غمانگیز تِیشی به آیندگان معرفی کند.

ملکه تِیشی و بانوان نجیبزادهای که به او خدمت میکردند در محیطی زندگی میکردند که از دنیای خارج جدا شده بود. آنها تمام روزها و شبهای خودشان را در این فضا میگذراندند. ملکه در اتاقی بزرگ در داخل فضای درونی قصر محصور بود و بیشتر آمدوشدهایی که در پیرامون او صورت میگرفت در راهروهای گرداگرد این اتاق بزرگ بود. اتاقهایی که ملکه و امپراتور در آن زندگی میکردند اتاقهای چوبی نسبتاً سادهای بودند که با درهای کشویی ساختهشده از چوب و کاغذ از یکدیگر جدا میشدند.

تنها بنایی که در درون قصر دیوارهای سنگی داشت انبار غلهی قصر بود و بقیهی اتاقها فضاهایی موقت بودند که با درهای کشویی و دیوارکهای تاشو ساخته میشدند. درهای کشویی و پردههای ساختهشده از حصیر و نی خیزران تنها چیزی بود که اتاق امپراتور و ملکه را از راهروهای اطراف جدا میکردند و معمولاً این اتاقها کمی بلندتر از راهروهای اطراف ساخته میشدند. بانوان نجیبزادهای که در خدمت ملکه بودند اتاقهای جداگانهی خود را در قصر داشتند.

در آنسوی راهروها ایوانی بود که گرداگرد قصر ساخته شده بود. این ایوان با پردههایی از راهروها جدا میشد و کمی کوتاهتر از راهروها بود. در این ایوانها بود که مردان نجیبزاده به دیدن بانوان نجیبزاده میآمدند و پیکها برای رساندن پیغام به ملکه حضور مییافتند. در دربار هیآن زنان نجیبزاده چهرهی خود را غیر از محارم خود به هیچ مرد دیگری نشان نمیدادند. مردانی که از دنیای بیرون به بخش درونی قصر راه مییافتند و به حضور بانوان نجیبزاده میرسیدند یا در ایوان بر روی تشکچهای مینشستند و از پشت پردههای حصیری با بانویی که در داخل اتاق بود سخن میگفتند یا اگر هوا سرد و بارانی بود به درون میآمدند و از پشت پردههای پایهدار با بانوان صحبت میکردند. بانوان نجیبزاده از پشت پرده، بیآنکه دیده شوند با مردان سخن میگفتند و گاه پیام شفاهی یا مکتوب آنها را میگرفتند و به ملکه میرساندند. بانوان قصر تنها زمانی در ایوان مینشستند یا در باغ گردش میکردند که اطمینان حاصل میکردند نگاه غریبهای آنها را نمیبیند و اگر بهطور اتفاقی در محوطهی قصر با مردی غریبه روبهرو میشدند، چهرهی خود را در پشت بادبزن دستی یا آستین لباس خود پنهان میکردند.

هیجانانگیزترین وقایع زندگی این زنان زمانی بود که برای مدتی کوتاه از قصر خارج میشدند و گل سرسبد این وقایع نیز جشن سالانهی کامو[27] در شهر کیوتو بود؛ همچنین خروج هرازگاه امپراتور از قصر و برخی مراسم مذهبی که در کتاب سِی شوناگون به تصویر کشیده شدهاند. اما حتی در چنین گشتوگذارهایی نیز زنان بلندمرتبه در کجاوهها و تختروانها مینشستند و خود را از انظار پنهان میکردند.

بانوان نجیبزادهای که در دربار به امپراتور، ملکه و سایر اعضای خاندان سلطنتی خدمت میکردند همگی هنرمند و صاحبذوق بودند و در این دربار هیچچیز بهاندازهی طبع شاعری میزان ذوق و سلیقهی هنری فرد را نشان نمیداد. در کتاب بالش میبینیم که شعر و شاعری با همهی مکالمات رسمی و غیررسمی آمیخته است و تقریباً هر گردهماییای قابلیت تبدیل شدن به جلسهی مشاعره را دارد. هر که میخواهد مقبول جمع باشد میبایست دانش شعری عمیق و گستردهای داشته باشد.

پیامهای مکتوبی که بین درباریان ردوبدل میشد سرشار از اشارات ظریف و معمولاً حاوی شعر بود و این پیامها پاسخی شاعرانه را نیز طلب میکرد. این نامهها با خطی خوش بر روی کاغذهای مرغوب نوشته میشد و در همهی جزئیات زیباشناختی از جمله جنس و رنگ کاغذ و مرکب بسیار دقت میشد. اگرچه تبادل شعر در بین همهی درباریان هیآن رایج بود، اما بنا به سنت دیرینه، آنچه اساساً جوهر تبادل شاعرانه را تجسم میبخشید روابط عاشقانه بود. یک مرد ممکن بود فقط با خواندن شعری از یک زن عاشق او شود و یک زن ممکن بود رابطهی عاشقانهاش را با مردی صرفاً با دیدن اشعار ضعیف و سست از او بر هم بزند. به روایتهای اینچنین در کتاب بالش بسیار برمیخوریم. سِی شوناگون نیز در نکتهسنجی و حاضرجوابی و در شعر و شاعری استادی تمامعیار بوده است و ما این استادی را در کتابش بهخوبی میبینیم.

استادی دیگر سِی شوناگون در به خاطر سپردن ظریفترین جزئیات لباس آدمهاست.
سِی شوناگون شخصی را که در فاصله
ای دور، در اتاقی با نور ضعیف دیده است، سالها بعد با توصیفی شگفتانگیز از جزئیات کامل لباس شامل شکل و رنگ و طرح و جنس پارچه به خاطر میآورد. آنطور که از متون دیگر آن دوره درمییابیم، شیفتگی او به لباسها غیرعادی یا غیرمعمول نبوده است. اساساً مقولهی لباس در دربار هِیآن اهمیت بسیاری داشته است و نظرات و قضاوتهای سِی شوناگون بهخوبی این اهمیت را منعکس میکند. اما نظرات درباریان همعصر سِی شوناگون مؤید آن است او دقتی خارقالعاده در به خاطر سپردن جزئیات اجزای لباس آدمها دارد. وقتی سِی شوناگون میخواهد کسی را توصیف کند، بهندرت به ویژگیهای چهره یا اندام او اشاره میکند. از دید او مردان و زنان همان لباسی هستند که بر تن میکنند.

سِی شوناگون زنی برجسته و تأثیرگذار در زمانهی خود و پس از خود است. بسیاری از معاصرانش ذوق و نبوغ او را ستودهاند، اما ظاهراً برخی از بانوان و ندیمههای دیگر دربار چندان دل خوشی از او ندارند. پس از درگذشت ملکه تِیشی، یکی دیگر از بانوان دربار به نام موراساکی شیکیبو[28] ندیمهی ملکهی جدید میشود. او داستان گنجی را به رشتهی تحریر درآورده است که یکی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک ژاپن محسوب میشود. در خاطرات روزانهی بانو موراساکی شیکیبو ندیمهای را که برخلاف سِی شوناگون شخصیتی آرام و گوشهگیر و جدی داشت میبینیم که سی شوناگون را زنی مغرور و خودپسند توصیف میکند که «خود را بسیار باهوش میدانست و نوشتههایش را با کلمات چینی آکنده میساخت». میبینیم که سایهی سِی شوناگون حتی سالها پس از رفتن از دربار همچنان بانوان دیگر نظیر موراساکی شیکیبو را آزار میدهد.

دربارهی نام کتاب بالش و دلیل این نامگذاری در آخرین پارهی کتاب، به ماجرای آغاز نوشتن این یادداشتها اشاره میشود: «روزی وزیر دربار کورهچیکا به حضور ملکه شرفیاب شد و دستهای کاغذ با خود آورد. ملکه از من پرسیدند: “با این کاغذها چهکار میتوان کرد؟ گویا قرار است به دستور اعلیحضرت کتابی تاریخی روی آن استنساخ شود.” من پاسخ دادم: “میتوان با آنها بالشی ساخت.” ملکه بلافاصله فرمودند: “پس این کاغذها از آن تو!” و همهی کاغذها را به من دادند.» متأسفانه امروز بهدرستی نمیدانیم مقصود سِی شوناگون از «بالش» چه بوده است. بعید است که او واقعاً بخواهد کاغذها را بهجای بالش زیر سر بگذارد. از ارجاعات متون دیگر این دورهی تاریخی به «بالش» میتوانیم حدس بزنیم که احتمالاً مقصود او این بوده است که کاغذها را جایی در کنار بالین خود نگه دارد و یادداشتهای شخصی خود را بر روی آنها بنویسد. آنچه مسلم است آن است که دستهی کاغذها را ملکه تِیشی به درخواست سِی شوناگون در اختیار او گذاشته است و همین کاغذهاست که یادداشتهای روزانهی سِی شوناگون بر آنها نوشته میشود و بعدها به یکی از مهمترین گنجینههای ادبیات کلاسیک ژاپن تبدیل میشود. شاید بتوانیم بگوییم که سِی شوناگون کاغذها را از ملکه گرفته است تا در کنار بالش خواب خود نگه دارد و هرازگاهی یادداشتی خصوصی و شخصی برای دل خودش بنویسد، اما همین یادداشتها باقی میماند و مایهی اعتبار آن دربار و آن دوران میشود؛ بهحدی که امروز آن دربار با این یادداشتها به خاطر آورده میشود، یادداشتهایی دربارهی چیزهای دلانگیز و جالب زندگی که پر از شوخطبعی و ذوق و نکتهسنجی است.

کتاب بالش نسخههای متعددی دارد که قدیمیترین آنها در قرن سیزدهم میلادی کتابت شده است. نسخههای موجود اغلب در محتوا، تعداد و ترتیب پارهها با یکدیگر تفاوتهای چشمگیر دارند. پژوهشگران امروز نیز با مقایسهی نسخههای مختلف کتاب بهدنبال رسیدن به نسخهای اصیل و قابلاعتماد هستند. کتاب بالش چهار نسخهی اصلی دارد. اولین آنها «نسخهی سهطوماره»[29] نام دارد که در سال 1228 میلادی بر روی سه طومار استنساخ شده است. دومین نسخه «نسخهی نوئین»[30] نام دارد که گفته میشود یکی از بستگان سِی شوناگون و معاصر با او به نام نوئین که راهب و شاعر بوده است این نسخه را در اختیار داشته. نسخهی سوم «نسخهی ساکای»[31] نام دارد که در اختیار راهبی به نام دوها[32] در شهر ساکای بوده است. نسخهی چهارم نیز «نسخهی مائهدا»[33] نام دارد و در اختیار خاندان مائهدا بوده است. هریک از چهار نسخهی اصلی چند گونهی مختلف دارند که اندکی با یکدیگر متفاوتاند.

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.